گذارديم، تا نشانه روشنى باشد براى كسانى كه از عذاب دردناك الهى مىترسند»
«وَتَرَكْنا فِيْها آيَةً لِلَّذِيْنَ يَخافُونَ الْعَذابَ اْلأَلِيْمَ).
بسيارى معتقدند شهرهاى قوم لوط در سرزمين شامات و در نزدكى «بَحْرُ المَيِّتْ» قرار
داشت (يا در ميان شام و حجاز) و اين شهرها را «مدائن مؤتفكات» (شهرهاى زير و رو شده)
مىنامند و مىگويند هنگامى كه آن زلزله ويرانگر شهرهاى آنها را در هم كوبيد و
بارانى از سنگ بر آنها فرو باريد شكافى در زمين پيدا شد و آبهاى «بحر الميت» به آنجا راه
يافت و محل اين شهرها تبديل به باتلاق گنديدهاى شد و زير آب فرو رفت، لذا بعضى
مدعيند كه در گوشههايى از بحرالميت ستونها و آثار ديگرى كه دلالت بر ويرانههاى
اين شهر مىكند در آنجا ديدهاند.
به هر حال آثار بازمانده از اين قوم تبهكار خواه به صورت ويرانههايى در خشكى،
يا در زير آبهاى گنديده باشد، درس عبرتى است، و از اين درس عبرت تنها كسانى بهره
مىگيرند كه خوف الهى دارند و احساس مسؤوليت مىكنند (و زمينههاى معرفت در
وجودشان آماده است)
به تعبير بعضى از مفسّران اين آيت عبرت، براى كسانى است كه آمادگى براى ترس از
عذاب اليم را دارند، چرا كه فطرتشان سالم و قلبهاى آنها نرم است، نه آنها كه
سنگدلاند، چرا كه آنها اعتنايى به اين آيات ندارند، و آن را آيتى نمىشمرند. [1]
نتيجه:
خوف، خواه به معناى خوف از خدا باشد، يا ترس از عذاب او، و يا ترس از گناه و
معصيت (چرا كه همه به يك معنا باز مىگردد) زمينه روح انسان را براى پذيرش حقايق و
معارف، آماده مىسازد، زيرا انسان تا احساس مسؤوليت نكند به سراغ منابع معرفت
نمىرود، و در آيات آفاقى و انفسى و تكوينى و تشريعى، كنجكاوى و جستجو نمىكند.