زنده كرد، و سپس نورى براى آنها قرار داد كه راه خود را با آنان ببينند.
منظور از مرده بودن و زنده شدن همان ايمان بعد از كفر است چنانكه در آيه 24
سوره انفال مىخوانيم: «يا ايَّهَا الَّذِينَ
آمَنُوا اسْتَجِيْبُواللَّهِ وَلِلرَّسُوْلِ اذادَعاكُمْ لِما يُحْيِيْكُمْ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد اجابت كنيد دعوت خدا و رسولش
را هنگامى كه شما را فرا مىخواند تا زنده كند» بنابراين حيات همان حيات ايمان حقيقى و راستين است، حياتى است آميخته با نور
و روشنايى معرفت ساز.
نقطه مقابل اين گروه كسانى هستند كه در ظلمات كفر باقيمانده و هرگز از آن خارج
نمىشوند. «كَمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها».
بسيارى از مفسّران گفتهاند منظور از اين نور، قرآن است، و بعضى آن را نور
دين، و بعضى نور حكمت دانستهاند. [1] بعضى نور اطاعت را نيز بر آن افزودهاند [2] ولى بدون شك
اين نور مفهوم وسيعى دارد كه هرگونه معرفت و شناختى را شامل مىشود و مسلماً فهم
قرآن يكى از مصاديق اتم آن است.
تعبير به «يَمْشى بِه فِى النّاسِ» (با آن در ميان مردم راه برود بيشتر متناسب با زندگى
اجتماعى دنياست، اين تعبير نشان مىدهد كه «ايمان» زمينههاى «معرفت» را در قلب
آدمى فراهم مىسازد و از اشتباهات در زندگى دنيا نيز باز مىدارد.
***
دوّمين آيه مورد بحث افراد بىايمان (يا اعمال آنها) را به ظلماتى تشبيه مىكند كه در دل
اقيانوس عميقى قرار گرفته كه بر فراز آن موجهاى متعدد و بر بالاى موجها در ميان
فضا ابرهاى تيره رنگ است، به گونهاى كه هرگاه كسى آنجا باشد و دست خود را خارج
كند ممكن نيست آن را ببيند (اذا اخْرَجَ
يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها) و در پايان
تأكيد مىكند كسى كه خدا نورى براى او قرار نداده نورى براى او نيست (وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوْراً فَما مِنْ
نُور).
تعبيرات اين آيه به روشنى ثابت مىكند كه بىايمانى و كفر، ظلمت آفرين
[1]. تفسير فخر رازى، جلد 13، صفحه
172 (و تفسير قرطبى، جلد 4، صفحه 2514 و المنارجلد 8، صفحه 30).