* «ذكر» نقطه مقابل نسيان است، و به گفته راغب در
مفردات حالتى است كه به انسان امكان مىدهد معارفى را كه دريافته است حفظ و
نگهدارى كند، و به هنگام نياز آن را در ذهن حاضر سازد، و اين معنا گاهى با «قلب» و
گاهى با زبان انجام مىگيرد.
* «فكر» به معناى انديشيدن و فعاليت عقل است، و به
گفته راغب، نيرويى است كه «علم» را به سوى «معلوم» مىبرد و به عقيده جمعى از
فلاسفه حقيقت تفكر و انديشيدن مركب از دو حركت است: حركتى به سوى مقدمات هر مطلب،
سپس حركتى از آن مقدمات به سوى نتيجه، مجموعه اين دو حركت كه سبب شناخت و معرفت
اشيا است «فكر» نام دارد.
* «فقه» گاهى به معناى «فهم» به طور مطلق تفسير شده
همانگونه كه در لسان العرب آمده است، اما به گفته «مفردات» «فقه» عبارت است از
آگاهى بر مطلب پنهان به كمك مطلب حاضر و موجود، بنابراين «فقه» علمى است كه از روى
ادله به دست آيد (البتّه فقه به معناى اصطلاحى علم به احكام اسلامى است).
* «شعور» بطورى كه جمعى از اهل لغت مانند صاحب «قاموس»
و «لسان العرب» و «مقاييس اللغة» و غير آنها گفتهاند به معناى علم و آگاهى است،
ولى راغب در مفردات آن را به معناى «احساس» ذكر كرده، و اگر منظور احساس درونى
باشد با تفسيرى كه ديگران گفتهاند چندان تفاوتى نخواهد داشت، در بسيارى از آيات
قرآن مجيد نيز به همين معنا (علم) به كار رفته هر چند در بعضى ديگر از آيات به
معناى احساس خارجى است.
* «بصيرت» از «بصر» گرفته شده است كه به گفته راغب به سه
معنا آمده: به معناى «چشم» و «نيروى چشم» و «قوه ادراك و علم».
بعضى گفتهاند: معناى اصلى آن علم است خواه از طريق مشاهده حسى حاصل شود، يا
از طريق علم و عقل. [1]
واژه «بصيرت» بالخصوص در «ادراك قلبى و علم» به كار مىرود، و لذا در لسان