«وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَنَسِىَ خَلْقَهُ قالَ
مَنْ يُحْىِ الْعِظامَ وَ هِىَ رَميم* قُلْ يُحْييهَا الَّذى انْشَأَها اوَّلَ
مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليم؛ او براى ما مثالى زد، ولى
آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: چه كسى اين استخوانهاى پوسيده را زنده مىكند؟!
بگو همان كسى كه او را در آغاز آفريد، و او نسبت به هر مخلوقى آگاه است».
[2]
اضافه بر اين
مگر آفرينش انسان در برابر آفرينش آسمانها و زمين مسأله مهمّى است! كسى كه قادر
است اين جهان پهناور را با آن همه شگفتىهايش بيافريند، توانايى بر زنده كردن
مردگان را پس از مرگ دارد: «اوَ لَمْ يَرَوْا انَّ اللَّه
الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَ الارْضَ وَ لَمْ يَعْىَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلى
انْ يُحْىِ الْمَوْتى بَلى انَّهُ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَدير؛
آيا آنها نمىدانند خداوندى كه آسمانها و زمين را آفريد و از آفرينش آنها ناتوان
نشد قادر است مردگان را زنده كند؟ آرى او بر هر چيز تواناست».
[3]
***
36- معاد جسمانى
ما
معتقديم: نه تنها روح انسان، بلكه جسم و روح با هم در آن جهان باز مىگردد، و
حياتى نوين از سر مىگيرند، چرا كه آنچه در اين جا انجام شده است با همين جسم و
روح بوده، و پاداشها و كيفرها نيز بايد نصيب هر دو شود.