اين همان
چيزى است كه ما از مكتب ائمه اهل بيت عليهم السلام نيز آموختهايم كه به ما
فرمودهاند: نه جبر مطلق صحيح است و نه تفويض و واگذارى مطلق، بلكه چيزى در ميان
اين دو است: «لا جبر و لا تفويض ولكن امر بين امرين».
[1]
د: توحيد
عبادت
يعنى؛ عبادت
مخصوص خداست و هيچ معبودى جز ذات پاك او وجود ندارد، اين شاخه توحيد از مهمترين
شاخههاى آن محسوب مىشود، و پيامبران الهى بيشتر روى آن تكيه كردهاند:
«وَ ما امِرُوا الّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ حُنَفاءَ ...
وَ ذِلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ؛ به آنها (پيامبران) جز اين دستورى
داده نشد كه تنها خدا را بپرستند، و دين خود را براى او خالص كنند و از شرك به
توحيد باز گردند ... و اين است آيين پايدار الهى»! [2]
براى پيمودن
مراحل تكامل اخلاق و عرفان، توحيد از اين هم عميقتر مىشود و به جايى مىرسد كه انسان
بايد تنها به خدا دل ببندد، در همه جا او را بطلبد و جز به او نينديشد و چيزى او
را از خدا به خود مشغول نسازد: «كُلَّما شَغَلَكَ عَنِ اللَّهِ
فَهُو صَنَمُكَ؛ هر چيز تو را به خود مشغول سازد و از خدا دور
كند، بت توست».
ما
معتقديم: شاخههاى توحيد منحصر به اين چهار شاخه نيست، بلكه
توحيد مالكيّت (يعنى همه چيز از آن خداست) «للَّهِ
ما فِى
[1]. اصول كافى، جلد اوّل، صفحه 160 (باب الجبر
و القدر و الامر بين الامرين)