اساسیترین موضوع در عرفان حلقه، اتصال به حلقههای شبکهی شعور کیهانی است. بزرگترین ارمغانی که عرفان حلقه به پیروان خود میبخشد و مدعی است که با این ارمغان پیروانش را در مسیر عرفان عملی قرار میدهد و پیش میبرد، همین اتصالات است.
اما شعور کیهانی چیست؟ اتصال به آن، چه معنایی دارد؟ و چگونه این اتصال، افراد را در مسیر عرفان عملی قرار میدهد؟ این پرسشهای اساسی برای تمامی کسانی که فرصت تأمل روی گفته و نوشتههای مکتب عرفان حلقه را به خودشان میدهند، پیش میآید. در این مقالهی کوتاه به بررسی این پرسشها، پاسخها و ادعاهایی که از منابع عرفان حلقه برای آنها به دست میآید، میپردازیم.
شعور کیهانی
از دیدگاه عرفان حلقه، شعور کیهانی، هوشمندی نهفته در جهان مادی است. به این معنا که اگر از منظر فیزیک کوآنتوم، جهان مادی، به واقع انرژی است، از منظر عرفان حلقه، جهان مادی از شعور آفریده شده و حقیقتاً شعور است. «جهان هستی مادی از شعور آفریده شده و تمامی اجزا و ذرات آن شعور هستند.» (انسان از منظری دیگر، ص69).
با این وصف شعور کیهانی، حقیقتی بیرون از این جهان نیست، بلکه جوهرهی اصلی این جهان است که تمامی جهان مادی از آن درست شده است. «شعور کیهانی در حقیقت میلی درونی است که هر ذره را به رقص و حرکت وادار میکند.» (همان، ص59) و حقیقتی را که به صورت ماده به نظر ما میرسد، پویا میسازد.
جهان مادی، به واقع همان طور که میبینیم، به نظر ما میرسد؛ اما در حقیقت شعور است و از ذرات و اجزای شعوری تشکیل شده است و عرفان حلقه میکوشد تا مردم را به این شعور متصل کند. از نظر حلقه، این شعور همان رحمت عام خداست که تمامی موجودات را فراگرفته و اتصال به آن، راه خداشناسی است. (همان، ص18- 15). با این وصف در اساسنامهی عرفان حلقه آمده است که شعور کیهانی یا هوشمندی الهی شامل دو شبکهی منفی و مثبت است. (عرفان کیهانی (حلقه)، ص93)
اگر شبکهی شعور کیهانی را به تعبیر عرفان حلقه «رحمت عام خدا» یا «شعور الهی» بدانیم، مشتمل بر جنبههای منفی و مثبت پنداشتن آن، خطایی فاحش و سقوطی سخت در خداشناسی است. اساساً رحمت منفی یا شعور منفی در عالم وجود ندارد، به خصوص آنگاه که به خداوند نسبت داده میشود. قهر خداوند منفی نیست، بلکه عملکرد بنده منفی است که او را سزاوار قهر الهی میکند. قهر خداوند کاملاً مثبت است و از حکمت، قدرت و عدالت او جاری میشود. کسانی که از رحمت خداوند برخوردار میشوند، منفی یا مثبت عمل میکنند. فرصتی که خداوند به شیطان داد منفی نیست، بلکه او و عملش با تباه کردن این فرصت، منفی میشوند و در شقاوت خود بیشتر و بیشتر فرو میروند.
خداشناسی، چگونه؟
پرسش دیگر این است که عرفان حلقه در جستوجوی خداشناسی و ارتباط با خداست و یا به شعور کیهانی سرگرم شده است؟ تبیینی که از خداشناسی و راه خداشناسی در عرفان حلقه وجود دارد این است: «عرفان کیهانی (حلقه)، شعور الهی را بهطور نظری و عملی ثابت کرده، از این راه وجود صاحب این هوشمندی، یعنی خداوند را به اثبات میرساند و در واقع این عرفان، منجر به خداشناسی عملی میشود.» (عرفان کیهانی (حلقه)، ص 71 و انسان از منظری دیگر، ص94)
این تبیین از خداشناسی بسیار ناقص و در راه خداشناسی، ناکامکننده است. بسیاری از مادیگرایان که منکر وجود خدا هستند، شعور کیهانی را میپذیرند و معتقدند که ماده خود، هوشمند است و اگر در عالم نظم و تدبیری دیده میشود، سرچشمهای فراتر از همین عالم مادی ندارد. تئوری شعورمندی عالم در سدههای اخیر از سوی کسانی بازتولید و مطرح شده که منبع هوشمندی فراتر از طبیعت را نفی میکنند و برای توجیه تدبیر و حکمتی که در جهان جاری است، به خودمختار بودن و شعورمندی ماده، معتقد شدهاند.
بنابراین، کسی که خداوند را نشناخته باشد با تبیینهایی که در عرفان حلقه وجود دارد، در خدانَشناسی خود ثابتقدم میشود، نه اینکه به خداشناسی برسد، هر چهقدر هم که شعور کیهانی در عمل بیشتر اثر بگذارد، در افراد بیایمان به خدا، ایمان به شعور هستی مادی بیشتر میشود، نه ایمان به خدای تبارک و تعالی.
استفاده از تعابیری مثل اینکه شعور کیهانی «یدالله» و «حبلالله» است، موجب معرفت خداوند، ایمان به او یا تقویت باور نمیشود. انسان میتواند با معرفت عقلانی و سپس برافروختن آتش عشق الهی به سوی او برود. مقدمهی عشق، سلامت اندیشه و عمل است. کسی که با قلب پاک او را بشناسد، عشق به او را تجربه خواهد کرد و عشق الهی وجودش را فرا خواهد گرفت.
عرفان حلقه، همهی راههای معرفت و عشق الهی را بسته است؛ نه با منطق و عقل عبودیت کاری دارد و نه از توصیف صفات الهی، چنانکه در قرآن کریم و سایر کتابهای آسمانی آمده، بهره میبرد. نسبت به دینداری و بیدینی، پرهیزکاری و خیانتکاری و پاکی و ناپاکی هم بیتفاوت است؛ (انسان از منظری دیگر، ص 15 و عرفان کیهانی، ص 102) پس چگونه میتواند خداشناسی را محقق کند؟
در مجموعهی اصول و آموزههای عرفان حلقه، ناشناختنی پنداشتن خداوند به کمک جایگزینی شعور کیهانی و کنار گذاشتن و کمرنگ کردن معرفت خدا و عشق به او دیده میشود. به این ترتیب، تمام تکیهی این عرفان از خداوند به شعور کیهانی که شعور هستی مادی است، منتقل و محدود میشود. «انسان نمیتواند عاشق خدا شود؛ زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت، خدا عاشق انسان میشود، انسان معشوق است و مشمول عشق الهی و انسان میتواند فقط عاشق تجلیات الهی، یعنی مظاهر جهان هستی شود.» (عرفان کیهانی، ص124) و «تجلیات الهی، مساوی است با شعور کیهانی» (همان، ص63)
بنابراین انسان، تنها میتواند هوشمندی هستی مادی را بشناسد و به آن عشق بورزد. این شالودهی غیرالهی که به لحاظ روشی، بر یافتن قدرت درمانگری به عنوان راه خداشناسی تکیه میکند، در مقام هدفگذاری کاملاً از خداوند دور شده و اینطور بیان میدارد که: «درمانگری، به عنوان یک روش تجربی برای درک عرفانی موضوع کمال، در راه رسیدن به اهداف زیر مورد استفاده قرار میگیرد:
- شناسایی و آشنایی عملی با هوشمندی حاکم بر جهان هستی (شعور الهی)؛
- رهایی از گرفتاری در خویشتن؛
- خدمت به خلق و انجام عبادت عملی؛
- شناختن گنج درون و تواناییهای ماورایی؛
- انسانشناسی (به عنوان بخشی از خودشناسی)؛
- حرکت در جهت نزدیکی به دیگران و فراهم نمودن امکان وحدت.» (همان، ص 106 و 107)
در این اصل از اساسنامهی حلقه که به هدفگذاری مربوط میشود، محوریّت هوشمندی هستی مادی یا شعور کیهانی به صورت «انحصار اهداف» در: گرایش به قدرتهای ماورایی، استفادهی عملی از قدرت هوشمندی کیهانی و نزدیکی انسانها هم بروز پیدا کرده است. نکتهی مهم و قابل توجه در این اهداف این است که هیچ نامی از خداوند برده نمیشود و قدرت شعور کیهانی نقش اصلی را در آن پیدا کرده است.
«فرا کلنگری، نگرشی است نسبت به انسان که در آن انسان به عظمت و وسعت جهان هستی دیده میشود. در این دیدگاه، انسان متشکل است از کالبدهای مختلف، مبدلهای انرژی، کانالهای انرژی، حوزههای انرژی، شعور سلولی، فرکانس ملکولی و بینهایت اجزای متشکل ناشناختهی دیگر.» (عرفان کیهانی، ص109)
در این تعریف، جنبههای متعالی و روحانی انسان به عنوان عامل خلیفةاللهیِ او روی زمین، به هیچ وجه ملاحظه نشده و تنها بُعد مادی او در قالب سلول، کانالها، فرکانسهای انرژی و شعور سلولی مورد توجه قرار گرفته است.
حذف باورها و تمامی مقدّسات
عرفان عملی حلقه، بر «اتصال با شعور کیهانی» بنا شده است و همانطور که گفته شد، این اتصال را موجب خداشناسی عملی معرفی میکنند. حالا نوبت به پاسخ این پرسش میرسد که: این اتصال چیست و چگونه امکانپذیر است؟
در عرفان حلقه، اعتقاد بر این است که اتصال با شعور کیهانی هیچ شرط و خصوصیتی ندارد و همه میتوانند به آن متصل شوند و پای در راه عرفان عملی گذارند؛ زیرا شعور کیهانی، رحمت عام خداوند و دربرگیرندهی تمامی انسانهاست، با صرف نظر از خوبی و بدی آنها، پاکی و ناپاکیشان، دین و مذهب و...
«نظر به اینکه شعور الهی نیاز به هیچ مکملی ندارد، لذا چیزی تحت هر نام و عنوان، قابل اضافه کردن به آن نیست و این موضوع به راحتی قابل اثبات است؛ چرا که با حذف عامل اضافهشده، مشاهده میشود که حلقهی وحدت، همچنان عمل میکند و این خود، رسواکنندهی بدعتگذاران و متقلبان خواهد بود که در دل این رابطه برای تشخیص حق از باطل وجود دارد. در این رابطه، هیچگونه بدعتی پذیرفته نیست و فقط نشاندهندهی میل فرد به خودنمایی و مطرح کردن خود است.» (همان، ص103)
با این عقیده مبنی بر اینکه در پیوند با حلقههای شعور کیهانی در صورت حذف عوامل زاید اشکالی در کارکرد حلقهها ایجاد نمیشود، در دورههای آموزشی عرفان حلقه، موضوع توسل به معصومین و زیارت حرمهای مقدس و دعاهای مربوط، مورد نفی و نکوهش قرار میگیرد. زیارت از نظر آنها مکانپرستی و توسل نیز شخصپرستی، روحپرستی و مردهپرستی است؛ فرقهی حلقه حتی تکریم قرآن کریم را کتابپرستی میپندارد و از خواندن آن- که شفا و رحمت است- بر بالین بیماران جلوگیری میکند. (همان، ص 119 و 120)
اعضای این فرقه، گاهی میگویند ما اگر توسل به پیامبر و خاندانش یا قرآن را نهی میکنیم، برای این است که استفادهی ابزاری از آنها شایسته نیست. در حالیکه با تأکید بر منزلت شعور کیهانی و نقش بیبدیل آن در واسطهگری میان انسان و خدا، شفا جستن از آن را ناشایست نمیدانند. پرسش این است که: حذف قرآن و عترت از رابطهی میان انسان با خدا برای تکریم آنهاست یا ایجاد تغییر در باورها و شکستن ارکان دین؟
عرفان و اتصالات
حالا بر فرض صحت این حرفها که پاکان و ناپاکان اگر بخواهند از رحمانیت برخوردار شوند، هیچ افزودهای به شعور کیهانی و حلقههای رحمانی لازم نیست و هر چه به میان آید بدعتگذاری و تقلب است، در جایی از مانیفست (مَرامنامهی) عرفان حلقه، اینطور میخوانیم: «برای بهرهبرداری از عرفان عملی عرفان کیهانی (حلقه)، نیاز به ایجاد اتصال به حلقههای متعدد شبکهی شعور کیهانی است و این اتصالات، اصل لاینفک این شاخهی عرفانی است. جهت تحقق بخشیدن به هر مبحث در عرفان عملی، نیاز به حلقهی خاص و حفاظهای خاص آن حلقه است. اتصال به دو دسته کاربران و مربیان ارائه میشود، که تفویضی بوده و در قبال مکتوب کردن سوگندنامههای مربوط، به آنان تفویض میشود. تفویضها، توسط مرکزیت که کنترل و هدایتکنندهی جریان عرفان کیهانی (حلقه) است، انجام میگیرد.» (عرفان کیهانی، ص80)
به این ترتیب، مرکزیت عرفان حلقه تنها راه ارتباط با رحمت عام الهی است! و مربیان عرفان حلقه- که اتصال را از مرکز عرفان حلقه دریافت کردهاند- میتوانند آن را به دیگران انتقال دهند؛ یعنی اتصال به رحمت عام الهی، تنها با وساطت فیض در سلسله مراتب عرفان حلقه امکانپذیر است! با این وصف، یک مربی عرفان حلقه اگرچه دروغگو باشد یا خود را به ناپاکیهای دیگر بیالاید، چون اتصال به رحمت عام الهی فراتر از این قیدهاست و او اتصال را از مرکزیت و سلسله مراتب عرفان حلقه دریافت کرده و اجازهی تفویض را هم گرفته است، میتواند به هر کاری دست بزند.
نتیجهگیری
بنابراین، رحمت عام الهی با اجازهی مرکزیت عرفان حلقه در دسترس بندگان خدا قرار میگیرد و در این بین، نقش و تأثیر قرآن، پیامبران، اهلبیت، اخلاق، پاکی، ایمان به خداوند و عشق به او، مردود است و تنها مرکزیت عرفان حلقه و سلسله مراتب مربیان آن، واسطهی فیض شعور الهی و اتصال به رحمت عام حق-تعالی- هستند.
برای نقش واسطهی فیض بودن مرکزیت و سلسله مراتب عرفان حلقه، توصیفهای زیبایی بیان شده، از جمله اینکه: «از آنچه از روزی آسمانی که دارند، مانند روزی زمینی خود، به دیگران انفاق کنند: «مما رزقناهم ینفقون» و از اتصال خود برای آنها نیز ایجاد اتصال کنند.» (انسان از منظری دیگر، ص 15 و 16)
این توصیفات زیبا و استفادهی تأویلی از آیات قرآن، مشکل تناقضگویی را پیچیدهتر میکند. از دیدگاه قرآن، رحمت عام الهی در دسترس همه است و هیچ اختیاری در اصل استفاده از آن وجود ندارد و تنها «نحوهی استفاده از آن» در اختیار انسان است. نعمتها و مهلتهایی که بین مؤمنان و کافران مشترک است از رحمت عام سرچشمه میگیرد و کسانی که از آن درست استفاده کنند و در راه ایمان، شکرگزاری و عشق به خداوند قدم بردارند، در حقیقت به حلقهها یا مراتب رحمت خاصه و رحیمیت خداوند متصل شدهاند: «و کان بالمؤمنین رحیماً» (احزاب، آیهی 4۳).
بنابراین، تناقض بزرگ عرفان حلقه را میتوانیم اینطور عنوان کنیم: رحمت عام خدا (شعور کیهانی) فقط در دست ماست و هر عاملی غیر از مرکزیت عرفان حلقه زاید است؛ حتی ایمان به خدا، پاکی و پرهیزکاری، در عرفان حلقه زاید تلقی میشوند.
منابع:
1. سیدمحمدحسین طباطبایی؛ تفسیر المیزان، ج 6، ترجمهی باقر موسویهمدانی، دفتر انتشارات اسلامی بیتا.
2. محمدعلی طاهری؛ عرفان کیهانی (حلقه)، انتشارات اندیشهی ماندگار، چاپ سوم 1386.
۳. محمدعلی طاهری؛ انسان از منظری دیگر، نشر ندا، چاپ دوم 1386.