اين موضع قاطع و درست شهيد مطهري موجب شد منافقان او را مورد تهاجم تبليغي شديد منفي قرار دهند و با تهمتهاي بيپايه، براي ترور شخصيت ايشان گامهايي بلند بردارند. تخريب ايشان چنان با بيانصافي همراه شد که در وصف نميگنجد. در ذهن دانشجويان چنين القا کردند که او در مسير رژيم پهلوي گام برميدارد و به همين دليل است که ساواک براي تدريس وي در دانشکده الاهيات دانشگاه تهران هيچ مانعي نميتراشد. آنان ميگفتند: اصلاً شهيد مطهري اسلام مترقي و مبارزاتي را نپذيرفته است؛ بر پايه بافتههاي ذهني و برخي موهومات خشک فلسفي، آثاري مينگارد و به همين دليل نوشتههايش قابل خواندن نيست؛ آثار علمي ندارد؛ ذهنگرايي ميکند و از واقعيتهاي جامعه فاصله دارد. اين تبليغات منفي بدان سبب بود که آنان ميدانستند اگر افشاگريهاي شهيد مطهري براي افراد جامعه جا بيفتد، ديگر آنان راه زوال را خواهند پيمود. آنان حتي در زندان کتابهاي آن استاد متعهد را ميگرفتند و صفحات مياني آنها را درآورده، کتابها را ناقص ميکردند، تا مبادا خوانندگان از آنها بهرهاي ببرند؛ حقايق برايشان آشکار شود و خودشان در انزوا و مورد نفرت قرار گيرند.
نقد نيرنگ
شهيد آيتالله مطهري، تحريف آيات قرآن کريم را از نيرنگهاي مهم افکار مادي در ايران دانسته است؛ شيوهاي که ميکوشد با حفظ ظاهر الفاظ، آياتي را به شکل مادي تفسير کند. آن شهيد پس از ريشهيابي اين مسئله، چنين نتيجه ميگيرد که اين نيرنگ، همان طرح کارل مارکس براي ريشهکن ساختن دين از اذهان تودههاي معتقد است. طرح مارکس اين است که براي مبارزه با مذهب بايد از مذهب عليه خودش استفاده کرد؛ به اين شکل که مفاهيم مذهبي از محتواي معنوي و اصلي خود تهي و از محتواي