طرف مقابل، حتي متوجه نشود که امر یا نهیکننده، در پی برطرف کردن عيب اوست. ترديدي نيست که اگر مؤمني عيبي در دوست خود ببيند، نميتواند آرام بنشيند؛ بلکه موظف است با رعايت مراتب، به وظيفه خود عمل کند. ولي نميتوان براي نشان دادن عيوب کسي، مراتب را ناديده انگاشت. ازاینروی برخي بزرگان اگر در پی بيان عيب کسي برميآمدند به مناسبتي، آيه يا حديثي ميخواندند يا داستاني را نقل ميکردند. گويا با ذکر آيه، حديث و داستان، با طرف مقابل سخن ميگفتند و او را به اشتباه خود ميآگاهاندند. بنابراین اين شيوه، راهي براي بيان عيب طرف مقابل است، بدون اينکه به روي او آورده باشد. گاهي هم کساني از طريق کليگويي میکوشند عيوب افراد را یادآور شوند، بدون اينکه به گونه مستقيم به فرد خاصي اشاره کرده باشند.
اگر هيچيک از شيوههاي پیشگفته براي بيان عيوب کسي کارساز نبود، ناگزير بايد بهطور مستقيم براي او بيان کرد که فلان عيب را دارد و بايد خود را اصلاح کند. در اين صورت هم، همين امرونهي بايد بهگونهاي باشد که در خلوت صورت پذيرد تا کسي ديگر متوجه اين تذکرات نگردد. آري! اگر کار بدانجا کشيده شد که کسي آلوده به گناهي بزرگ شده است و هيچ راهي جز گفتن در حضور دیگران برای بازداشتن او وجود ندارد، و حتي ممکن است کار بدانجا کشيده شود که تا عيوبش پشت سر او بيان نشود، تأثيري نداشته باشد، اگر نهي از منکري جز از راه غيبت کردن ميسر نباشد، آن غيبت واجب ميشود تا اين سخنان به گوش طرف مقابل برسد و از گناهش دست بردارد.