البته گاهي کار بدانجا ميکشد که افرادي در تجاهر به فسق وضعشان روشن گرديده، جز از طريق رسوا کردن آنان، راهي باقي نميماند. در احکام فقهي ما، بلاترديد غيبت کردن حرام است و حتي نميتوان گمان بد درباره کسي داشت؛ اما آنجايي که مصالح اجتماعي در میان است، و ممکن است فرد ناصالحي بر سر کار بيايد، بايد به مردم فهماند که فلان آقا صلاحيت براي اين کار ندارد. درواقع، در چنین نمونههایی غيبت کردن نهتنها حرام نيست، بلکه واجب نيز ميگردد. بر اساس کتب فقهي و اخلاقي، از جمله مواردي که غيبت کردن واجب است، آنجايي است که کسي ميخواهد زمام امور مسلمانان را به دست گيرد، درحاليکه صلاحيت آن را ندارد. در اينجا بايد افشا کرد و بیصلاحيتی او را به اطلاع مردم رساند؛ والا خيانت به اسلام و مصالح مسلمانان خواهد بود. اگر راه جلوگيري از فساد کسي منحصر به غيبت باشد، این کار واجب ميگردد. علماي بزرگوار شيعه در کتب خود تصريح کردهاند که يکي از مواردي که غيبت حرام نيست، جايي است که نهي از منکر جز از راه غيبت امکانپذير نباشد. اگر فرد ظالم يا گنهکاري در محلهاي به فساد گراييده، مزاحم ناموس مردم ميشود، يا مرتکب مفاسد ديگري ميگردد و از سوي ديگر هم تا پشت سر او حرف زده نشود، دست از کارش برنميدارد، در اينجا غيبت او واجب است. بنابراين اگر کسي با نصيحت از معصيت خود دست بردارد، بايد در وهله اول او را نصيحت کرد؛ اگر در خفا موعظه کردن او مؤثر است بايد چنین کرد؛ اگر نهي از منکر پیش رويش مؤثر است، بايد از همين طريق او را نهي از منکر کرد؛ و