مياندازد كه ديگران از آن آگاه نميشوند. نمونههاي فراواني در تاريخ انقلاب اسلامي هست كه اين مطلب را تأييد ميكند. مثلاً در طول جنگ هشتسالة عراق عليه ايران، مواردی پیش میآمد که همه دچار سردرگمي ميشدند كه چه بايد بکنند. در اين موارد، گاهي به ذهن کسی که اهل معنویت و تقوي بود و صفای دل بیشتری داشت، جرقهای میزد كه بسيار راهگشا بود.
بنابراين براي پيروزي و سرافرازي در امتحانهاي زمان فتنه، دو سلاح مورد نياز است: اول و مهمتر از همه، تقويت شناخت و پرهيز از سطحينگري و سادهانديشي است. اما صاحبان بصيرت، به اين بسنده نميكنند؛ بلكه ارادة خود را نيز تقويت ميكنند تا در هنگام سختي، براي از زیر بار تکلیف بیرون رفتن، دنبال بهانه نگردند. اين نكتة مهمي است كه بايد در كنار تقويت شناخت، به آن توجه داشت. تقویت اراده ما را بر آن ميدارد كه به آنچه شناختهايم، عمل كنيم. برفرض، اگر در عرصة شناخت به اين نتيجه رسيديم كه بايد از ولي فقيه اطاعت كرد، در عمل نيز به آنچه رهبر ميفرمايد، ملتزم باشيم و اطاعت كنيم. این امر از آن مورد اول دشوارتر است؛ ازاينرو، در صدر اسلام هم ميبينيم حتي آن كساني كه سالها در پاي منبر و در رکاب پیامبرصلی الله علیه و آله و علي علیه السلام بودند، بي هیچ بهانهای، مخالفت ميکردند. اين مخالفان كساني بودند كه محضر ايشان را درك کرده بودند، و بهرغم آن، دستخوش انحراف شدند؛ حال، احتمال گرفتار شدن به خودخواهي و فريب شيطان در ما که هیچکدام از معصومان علیهم السلام را زیارت نکردهایم و فقط با ديدن مرکّبی بر روی کاغذ، ایمان آوردهایم، كم نيست و بايد مراقبت و تمرين بيشتري بکنيم.