اينگونه موارد، معنايي وسیعتر از این دارد و محدود به یک مفهوم عرفانی خاص نيست. انسان همواره بايد در مسیر زندگی خود، اموري را بهخوبي درك کند و ديد عميقي به مسائل پيرامون خود داشته باشد. اگر نگاه فرد به اطراف خود، نگاهي سطحي باشد، تنها صورت مبهمي در ذهن او نقش خواهد بست و نميتواند با آن نگاه، قضاوتي دقيق از محيط پيرامون خود بکند و مثلاً در مورد قيافة افراد يا تعداد آنها پاسخگو باشد. در امور معنوي نيز چنين است و گاهي آگاهي افراد از مسائل معنوي، سطحي، گذرا و بدون دقت است و حالآنكه براي كسب بينش صحيح، بايد نگاهي عميق و دقيق داشت.
بنابراين در مورد رفتارهای انسانی که، خواه ناخواه، پوششی از ارزش بر آن حاکم است و باید و نبایدي در كار است، اگر انسان بخواهد رفتار درست، عاقلانه و خداپسندانه انجام دهد، باید بینش صحيحي داشته باشد تا امر برایش مشتبه نشود. انسان ممكن است به دليل بيدقتي و نگاه سطحي، مفهومی را بهجای مفهوم دیگر، شخصی را بهجای شخص دیگر، يا مقامی را بهجای مقام دیگر اشتباه گيرد. درنتيجه، براي اينكه فرد بتواند رفتار مناسب و حركت صحيحي انجام دهد، موضع درستي اتخاذ کند، از فرد شايستهاي حمايت و با شخص نالايقي مخالفت كند، و يا سخن بجايي را بر زبان آورد و سخن ناروايي را ترك كند، ناگزير بايد هرآنچه كه در تشخيص اين موارد لازم است، بهدقت بداند. درصورت تحقق اين شرط، گفته ميشود چنين فردي بصيرت دارد؛ اما اگر نگاه، سطحي باشد، بهگونهاي كه منشأ اشتباه گردد، و در هريك از موارد مذکور، فرد نتواند انتخاب صحيح انجام دهد، گفته ميشود چنين فردي فاقد بصيرت است.