كه به ما نسبت مىدهند در مورد همين حق حيات است. ما اگر يك قاچاقچى را كه دهها كيلو مواد مخدر را حمل و توزيع كرده اعدام كنيم، آنها مىگويند شما حقوق بشر را زير پا گذاشتيد و نقض كرديد؛ چون حق حيات را از يك انسان سلب كردهايد. اين مسأله بايد واقعاً روشن شود كه آيا حق با آنهاست كه ما را محكوم مىكنند يا ما كه قاچاقچى را اعدام مىكنيم كار درستى انجام مىدهيم و مجاز هستيم حق حيات را از چنين فردى سلب نماييم؟ اصولا حقوق بشر چيست؟ از كجا صادر شده؟ چه ملاكى دارد؟ آيا حقوق بشر را امريكا بايد تعيين كند، يا تعيين حقوق بشر بايد به وسيله سازمان ملل و از طريق اعلاميه جهانى حقوق بشر باشد، يا هر كشور و مردمى بايد بر اساس فرهنگ خودشان آن را تعريف كنند؟ امروز بر سر اين مسأله بين خود كشورهايى كه در شوراى امنيت سازمان ملل حق وتو دارند، اختلاف است. برخى معتقدند كه ما حقوق بشر را به اين صورت فعلى كه در اعلاميه جهانى حقوق بشر آمده، نمىتوانيم بپذيريم و حقوق بشر در هر فرهنگى به صورتى خاص و بر طبق موازين همان فرهنگ تعريف مىشود و شما نمىتوانيد حقوق بشر را به دلخواه خودتان تعريف كنيد و به ما تحميل نماييد.
در اين جا فعلا ما در صدد آن نيستيم كه حق با كدام تفكر است، بلكه پرسش اساسىتر اين است كه آيا اصولا ثبوت يا سلب حق، ملاك مشخصى دارد؟ اگر دارد، آن ملاك چيست؟ در پاسخ به همين پرسش است كه اشاره كرديم برخى گفتهاند ملاك آن، طبيعت است. مايلم در فرصت باقىمانده اين جلسه، مقدارى راجع به اين ادعا بيشتر بحث كنيم تا به دور از جار و جنجال و غوغاسالارى، حقيقتاً ببينيم آيا بر اساس عقل و منطق صحيح، اين سخن قابل پذيرش است يا خير؟
4. نقد پاسخ مكتب حقوق طبيعى درباره منشأ حقوق
ابتدا بايد ببينيم مراد قايلان اين نظريه از طبيعت چيست. اگر منظور آنان اين باشد كه حقيقتاً جداى از انواع موجودات عالم، چيزى به نام طبيعت وجود دارد كه كارهايى انجام مىدهد، اين سخن لااقل يك ادعاى غير علمى است. ما غير از افراد و انسانها و ساير موجوداتى كه اين جا و آن جا هستند و نظاير آنها در گذشته نيز بودهاند و در آينده نيز به وجود خواهند آمد، چيز ديگرى به نام طبيعت نداريم كه بگوييم آن طبيعت، اين موجودات و از جمله انسان را مىآفريند. اين سخن ما و نفى طبيعت به اين معنا، ربطى به مبانى دينى و پذيرش وجود