نگرداند. اگر كسانى، در يك سرزمينهايى چند روزى زير و بالا مىروند، فريب مخور و خيال نكن كه مسأله تمام شد؛ اين مهلتى است كه بر اساس سنت الهى، به كسانى كه راه خطا را انتخاب مىكنند چند صباحى مهلت داده مىشود: وَ لاَيَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لاَِنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[1]؛و البته نبايد كسانى كه كافر شدهاند تصور كنند اين كه به ايشان مهلت مىدهيم براى آنان نيكو است؛ ما فقط به ايشان مهلت مىدهيم تا بر گناه [خود]بيفزايند و [آن گاه] عذابى خفتآور خواهند داشت. خيال نكن اين مهلتى كه به آنها داده مىشود به نفعشان است. آنان خيلى دلخوش نباشند به اين كه چند روزى تسلّط پيدا كردهاند و به تضعيف ارزشهاى اسلامى مشغولند؛ خدا مىخواهد آنان را در حيات دنيا رسوا كند و در آخرت به حساب آنان رسيدگى خواهد شد: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ اَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كَافِرُونَ[2]؛ جز اين نيست كه خدا مىخواهد در زندگى دنيا به وسيله اينها عذابشان كند و جانشان در حال كفر بيرون رود. خدا مىخواهد در همين دنيا هم رسوا شوند. چه بسا جنايتكاران و خيانتپيشهگان و جبارانى كه تاريخ، رسوايى آنان را به چشم ديده است. فرعون كسى بود كه «أَنَا رَبُّكُمُ الاَْعْلَى[3]» مىگفت و مردم نيز سخنش را تصديق كرده و در مقابلش به خاك مىافتادند، اما عاقبت كارش به كجا رسيد؟ خدا مىفرمايد جسدش را از آب بيرون انداختيم تا براى ديگران عبرت باشد: فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدِنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ ءَايَة[4]. آن كس كه ادعاى خدايى مىكرد كجا رفت و به چه روزگارى افتاد؟ هزاران سال پس از فرعون، در همين كشور كسى آمد كه فرياد تفرعن او گوش فلك را كر كرده بود و خود را سلطانالسلاطين مىناميد، اما سرانجامش در جزيره موريس چه شد و عاقبت چه بر سر او آمد؟ مگر با خدا هم مىتوان شوخى كرد؟ آيا نمىخواهيم از اين نمونههاى فراوان و روشن تاريخ درس بگيريم؟ كسانى كه با خدا و دين او ستيزهجويى مىكنند و درصدد محو دين و ارزشهاى دينى هستند، بايد بدانند كه سرانجامى جز اين نخواهند داشت. اين چند روزى كه خدا به آنان مهلت داده، فرصت كوتاهى است كه به سرعت برق و باد سپرى خواهد شد. ممكن است به نظر ما عمر شصت، هفتاد سالهاى كه ما با مقياس يك شبانهروز 24 ساعت حساب مىكنيم، زمان درازى