قدرتها و توانايىهاى ويژهاى برخوردارند. در اين زمينه، بالاترين مرتبه تكليف بر عهده دولت و حكومت اسلامى است كه از بيشترين قدرت و امكانات در اين زمينه برخوردار است.
اصولا ملاك كلى اثبات تكليف براى حكومت نيز همان ضابطه كلى است كه براى ارزشها بيان كرديم؛ يعنى آنچه كه مربوط به «مصالح جامعه» و در جهت سير كلى جامعه به سوى «قرب الى الله» است، بر حكومت لازم است كه آنها را در حد توان و مقدورات خود تأمين كند، و آنچه را كه موجب ضرر براى مصالح جامعه، اعم از مادى و معنوى، و مانع تحقق كمال انسانى است وظيفه دارد برطرف نمايد؛ از جمله اگر بيان مطلبى (چه از طريق گفتار يا از هر طريق ديگرى) براى مصالح جامعه مضر است بايد از نشر آن جلوگيرى كند؛ همانگونه كه از توزيع مواد غذايى يا دارويى مسموم و فاسد و خطرناك در جامعه ممانعت به عمل مىآورد.
6. آزادىِ «بيان سؤال»
مسألهاى كه باقى مىماند اين است كه گاهى غرض كسى از بيان يك مطلب، ترويج و تبليغ آن نيست، بلكه طرح سؤال مىكند؛ يعنى به عنوان يك بحث و مطلب علمى مىخواهد اين مسأله برايش روشن شود. حكم اين مسأله از نظر اسلام چيست؟
در اين مورد بايد بگوييم، اسلام براى طرح سؤال و بحث علمى، گرچه در مورد ضرورىترين اصول و معارف اساسى اسلام باشد، جايگاه و ارزشى خاص قايل است. اسلام هيچگاه جلوى سؤال كردن را نمىگيرد و مانع آن نمىشود. نه تنها مانع پرسش نمىشود، كه براى پاسخ به سؤال و رفع شبهه تا آن حد اهميت قايل شده كه حتى اگر كسى از دشمنان اسلام در ميان معركه جنگ و آتش و خون گفت، من در مورد حقانيت و حقيقت دين شما سؤال دارم، اسلام دستور داده شرايطى براى او فراهم آوريد كه بتواند بيايد و پاسخش را بگيرد: وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَمَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قُوْمٌ لاَ يَعْلَمُون[1]؛ و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پس پناهش ده تا كلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مكان امنش برسان، چرا كه آنان قومى نادانند.
اما نكتهاى كه بايد در اين رابطه به آن توجه داشت اين است كه «هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد». سؤال و پرسش محترم است؛ اما بايد در چارچوب همان نظام ارزشى كلى اسلام