جوان خواستههايى دارد و ما بايد به خواستههاى جوانان احترام بگذاريم و هر چه كه باشد زمينه تأمين آنها را فراهم كنيم. از آن طرف هم هيچ حرفى از تكليف و وظيفه براى جوانان به ميان نياوريد. مبادا بگوييد جوانان يك سلسله «تكاليف» و «وظايفى» دارند كه نسبت به انجام آنها مسؤول و مكلفند؛ فقط مرتب تكرار كنيد كه جوانان «مطالباتى» دارند كه آن مطالبات امرى است قابل احترام و همه، اعم از جامعه و دولت و حكومت و حتى خدا بايد در صدد آن باشند كه اين مطالبات را ادا كنند. سخن از مشروع و نامشروع بودن خواستهها و مطالبات مطرح نيست. اصلا چيزى به نام «نامشروع» وجود ندارد؛ چرا كه ملاك مشروعيت همين است كه مردم و جوانان چه مىخواهند. بنابر اين هيچ گاه نمىشود كه جوان چيزى بخواهد كه نامشروع باشد؛ زيرا اصلا اين خواسته و تمايل او است كه قباى مشروعيت را بر تن افعال و رفتارها و كردارها مىپوشاند. اگر جوان بخواهد از مواد مخدر و مشروبات الكلى استفاده كند حق او است. اگر بخواهد عشرتكده داشته باشد و فساد و فحشا مرتكب شود حق او است. اگر بخواهد رقص و پاىكوبى و مستى نمايد باز هم حق او است. اين افراد لااقل شايد براى يك بار هم كه شده در سخنرانى و مقاله و كتابشان نمىگويند و نمىنويسند كه اين جوانان در مقابل خدا و پيامبر و دين و جامعه مسؤوليتها و وظايف و تكاليف متعدد و سنگينى نيز برعهده دارند كه بايد در پى انجام آنها باشند.
تأسف و تأثر بالاتر اين است كه عدهاى چنين مطالب و طرز تفكرى را به نام دين ترويج مىكنند و مىگويند اصلا اينها متن اسلام و صريح خود قرآن و روايات اسلامى است. آنان در اين رابطه به آيات و رواياتى از قبيل: لاَ إِكْرَاهَ فِى الدِّينِ[1]،مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَج[2]،لاَ تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً[3]،إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِر[4] استناد مىكنند. اينان «حريت» را در اين كلام اميرالمؤمنين(عليه السلام) كه: لاَ تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرا، به معناى همين آزادى ولنگارى و بىبندوبارى و پاىبند نبودن به ارزشها تفسير مىكنند. اگر گاهى به مطالب راديو، تلويزيون و مطبوعات بيگانه توجه كرده باشيد عين همين سخنان را از آنها مشاهده كردهايد. اين روزها آنها وقتى درباره ايران صحبت مىكنند، مىگويند آنچه مانع
[1] بقره (2)، 256: در دين هيچ اجبارى نيست. [2] حج (22)، 78: در دين بر شما سختى قرار نداده است. [3] نهجالبلاغه فيضالاسلام، نامه 31: بنده غير مباش در حالى كه خداوند تو را آزاد قرار داده است. [4] غاشيه (88)، 22: تو تنها تذكردهندهاى. بر آنان تسلطى ندارى.