دارد به او داده مىشود، امّا اگر مرتكب كار بد شود ده برابر آنچه استحقاق دارد عقوبت نمىشود، بلكه به همان اندازه كار بدش مجازات مىگردد. رحمت خدا بيش از غضب اوست: يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه[1]؛ اى كسى كه رحمتش بر غضب او پيشى گرفته است. هر چند كسانى كه راه بد را انتخاب كنند و در آن مسير قدم بردارند، مورد غضب خدا واقع مىشوند، ولى هميشه رحمت خدا بر غضب او سبقت دارد.
همه اينها، زمينههايى است كه خداى متعال فراهم ساخته تا انسانها با اختيار و انتخاب آگاهانه خويش، لياقت درك رحمت ابدى در جهان آخرت را پيدا نمايند. عالَم دنيا، عالمى دو سويه است و در آن حق انتخاب و گزينش وجود دارد. پس از گذشت از اين عالَم، مسير و راه ما يك سويه خواهد بود. در عالَم ديگر، نه تكليف داريم و نه راهى براى جبران گذشته وجود دارد. اراده آزاد و حق انتخاب براى انسان، تا آخرين لحظه حيات او در اين زندگى مادى دنيوى وجود دارد: وَ اِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ[2]؛ و همانا امروز روز عمل است و حسابى در كار نيست و فردا(ى قيامت) روز حساب است و موقع عمل نيست.
7. نگاهى دوباره به سير بحث
شايد به نظر آيد كمى از بحث اصلى فاصله گرفتيم. در هر حال بحث ما در اين بود كه چه از نظر عقلى و چه از نظر آيات و روايات، «حق» و «تكليف» با يكديگر متلازم و ممزوجند و انفكاك آنها از يكديگر و جعل «حق» بدون «تكليف» معنا ندارد. از اين روى، كسانى كه شعار مىدهند و تبليغ مىكنند كه تكليفگرايى انسان مربوط به عصر بردهدارى بوده و انسان در عصر مدرنيته در پى احقاق و استيفاى حقوق خويش است نه در جستجوى تكاليف خود، سخنشان بر منطق و برهان استوار نيست.
سپس به مناسبت بحث تلازم حق و تكليف وارد اين بحث شديم كه اصولا تكاليفى كه خداوند براى انسانها قرار داده، بر اساس حكمت و مصلحت و به نفع خود آنان و براى تكامل ايشان است و خداوند نفعى از اين تكاليف نمىبرد. از همين جا بود كه وارد بحث حقيقت تكاليف الهى و دستگاه تشريع شديم و بحث به مسأله اراده و انتخاب انسان كشيده