مىكنند از بندگى خدا خارج گشتهاند! عبوديت تكوينى، عين وجود انسان است و در ذات و هستىِ انسان تعلق، ارتباط و وابستگى نهفته است.
8. عبوديت تكوينى و عبوديت تشريعى
خداوند، علاوه بر حق عبوديت تكوينى، حق «عبوديت تشريعى» نيز دارد. عبوديت تشريعى در رابطه با «امر و نهى الهى» است كه انسانها با اطاعت از آن، وسيله سعادت خويش را فراهم مىسازند. خدا نمىخواهد به وسيله اين اوامر و نواهى و واجبات و محرمات، از بندگان خويش سود و نفعى ببرد. جعل تكاليف براى نفع رساندن به ما است. او داراى قدرت مطلق است و همه عالَم را به يك اراده خلق نموده است: وَ مَا أَمْرُنَا اِلاَّ وَحِدَةٌ كَلَمح بِالبَصَرِ[1]؛ و فرمان ما جز يك بار نيست [آن هم] چون چشم بر هم زدنى. با يك چشم بر هم زدن (لمح بالبصر) همه عالَم را مىآفريند يا نابود مىسازد. چنين كسى نيازمند نماز و روزه و كارهاى ديگر ما نيست. اين تكاليف، نهايت لطف اوست كه بعد از ارشاد و نشان دادن راه خوب و بد، آن را در قالب دستگاه اعتبارىِ تشريعى، و به صورت امر و نهى الزامى ارايه مىكند تا مردم انگيزه بيشترى براى پيمودن راه سعادت پيدا كنند.
كسانى كه مىگويند: انسان در عصر مدرنيته عبد خدا نيست و نبايد در پى انجام تكليف باشد، در واقع جنايت بزرگى را در حق انسانيت روا مىدارند. بالاترين لطف الهى به انسانها «دستگاه تكليف» يا «امر و نهىهاى الزامى» است كه از طريق آن به كمال و سعادت ابدى مىرسند. پس كسانى كه مردم را از اين لطف خدا دور مىكنند، بزرگترين جنايت در حق انسان را مرتكب مىشوند. خدا از اين راه، بندگان خويش را به بهشت ابدى و سعادت هميشگى سوق مىدهد، ولى آنان با القاى شبهات، مردم را به جهنم و بدبختى هميشگى سير مىدهند. به راستى اينان در جامعه انسانى چه نقشى را ايفا مىكنند؟ اين افراد با عقل كوتاه خود، بندگى انسان در مقابل خدا را، با بندگى بردگان نسبت به صاحبانشان مقايسه مىكنند!! در حالى كه همچنان كه گفتيم، عبوديت انسان در مقابل خداوند، يك واقعيت تكوينى، حقيقى، جدا نشدنى و غير قابل انتقال است. وجود انسان عين بندگى است و امكان ندارد انسان، بنده نباشد.