نگهدارنده عالم نيست. بنابراين، حق اصيل و اساسى از آن اوست؛ چون او موجب ايجاد، رشد و نگهدارى عالَم مىگردد.
4. فاعلهاى طولى
در مرتبه نازلتر، كسانى مىتوانند با قدرتى كه خدا به آنها داده، به عنوان «فاعل» يا «تكامل دهنده» در موجودات ديگر نقشى را ايفا كنند؛ براى مثال، باغبان مىتواند دررشد درختان مؤثر باشد؛ امّا با چه امكانات و نيرويى؟ با خاك، آب، هوا، نور خورشيد و كودى كه خداوند آنها را آفريده، و با قدرت بدنى وعلم و مهارتى كه خدا به باغبان بخشيده است. همه اينها به بركتِ نعمتهايى است كه خدا آفريده و در اختيار او قرار داده است: أَفَرَءَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ءَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ اَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْناهُ حُطَاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُون[1]؛ آيا هيچ درباره آنچه كشت مىكنيد، انديشيدهايد؟! آيا شما آن را مىرويانيد يا ما مىرويانيم؟! هرگاه بخواهيم آن را مبدل به كاه در هم كوبيده مىكنيم كه تعجب كنيد!
پس در مرتبه نازلتر، با اذن تكوينى و قدرتى كه خدا در اختيار قرار مىدهد، مىتوان فاعليتهاى ديگرى در طول فاعليت خدا تصور نمود. فاعليتها، از مرتبه اعلى ـ خداى متعال ـ تا مرتبه بسيار ضعيف، همانند يك سلسله زنجير متصل ادامه پيدا مىكنند. فاعلهاى پس از خداوند، هر يك مىتوانند با اذن او و نعمتهايى كه در اختيارشان قرار مىدهد، داراى حقى از حقوق اجتماعى و قانونى گردند. بنابر اين با تحليل مفهوم حق روشن شد كه ملاك اصلىِ حق، فاعليت و تأثيرگذارى است؛ و بر اين اساس نتيجه اين مىشود كه حق اصلى از آنِ خداى متعال است.
5. لزوم توجه به اصول موضوعه، در اثبات اصالت حق خدا
اثبات اين مطلب كه حق اصالتاً از آنِ خداى متعال است، نيازمند برخى مقدمات و اصول موضوعهاى است كه براى ما پذيرفته شده است. توضيح اينكه: گاهى اين مسأله را براى مسلمانها و يا كسانى كه خدا و فاعليت او نسبت به عالم هستى را قبول دارند، مطرح مىسازيم؛ در اين حالت، چون يك سلسله اصول و مقدمات مورد پذيرش مخاطب است،