براى مراجع خود احترام خاصّى قائل بودهاند. دشمنان نيز همواره از اين قداست در هراس بودهاند، به طورى كه هميشه از حكم جهاد مرجع دينى مىترسيدهاند. بايد ديد كه حكم جهاد يك مرجع پير چه تأثيرى در جامعه دارد. از آن رو كه ولى فقيه از قداست ويژهاى برخوردار است و مردم او را نايب امام زمان مىدانند، حاضرند همگى جان و مال و هستى خود را فدا كنند. فتواى تاريخى ميرزاى بزرگ در تحريم تنباكو، استعمار پير انگلستان را شكست داد و كشور ايران را از بحران رهايى بخشيد.
در عصر حاضر نيز همگى شاهد بوديم كه چگونه امام خمينى(قدس سره) انقلابى رارهبرى كرد كه حكومت 2500 ساله شاهنشاهى را ريشه كن ساخت و به جاى آن جمهورى اسلامى را برقرار كرد. اگر قداست مرجعيت نبود، چه كسى حاضر بود خود را آماجگاه گلولههاى دژخيمان شاه قرار دهد؟! اگر مردم حكم امام را حكم خدا و امام زمان نمىدانستند، چه كسى حاضر بود از لذتهاى دنيا دست شسته و شب و روزش را در جبههها بگذراند و بهترين عزيزانش را در راه خدا فدا كند؟! اكنون مىتوان فهميد كه چرا دشمنان اسلام از ولى فقيه و مرجعيت قداستزدايى مىكنند؟!
قداست، ضامن بقاى نظام
تجربه نشان داده است مرجعيت و ولايت همواره مايه اميد شيعيان در زمان غيبت بوده است. مرجعيت، پيوسته جامعه را از خطرات جدّى رهانيده است. اكنون دشمنان اسلام، پس از مطالعات روانشناسانه، رمز وحدت امت و پايدارى نظام اسلامى را بخوبى شناختهاند؛ آنها دريافتهاند قداستى كه مردم براى رهبرى و ولايت امر قائلند، نظام و انقلاب را بيمه كرده است، از اينرو تمام تلاش و همّت خود را براى شكستن اين قداست بكار گرفتهاند، تا چنين وانمود كنند رهبر و مرجع در رديف ديگر دولتمردان و يا حتى افراد عادى است. آنها چنين القا مىكنند همانگونه كه از وزير، وكيل و يا يك شخصيت قضايى مىتوان انتقاد كرد، مىتوان از ولىفقيه انتقاد كرد!
البتّه ما نيز معتقد به جواز انتقاد از ولى فقيه هستيم، ولى با روش صحيحى كه نشانه خيرخواهى و دلسوزى است. به هرحال زمانى كه قداست رهبرى شكسته شد، ديگر كسى امر او را مطاع نمىداند و عمل كردن به دستورهاى او را وظيفه شرعى نمىشمرد و كسى كشته شدن