اينرو هيچكس ادّعا نمىكند احتمال اشتباهى در رفتار و نظرات ولىفقيه نيست. احتمال خطا و اشتباه در مورد ولىّ فقيه وجود دارد و ممكن است ديگران به خطاى او پى ببرند. از اين رو مىتوان از ولى فقيه انتقاد كرد. ما نه تنها انتقاد از ولىفقيه را جايز مىشماريم، بلكه بر اساس تعاليم دينى معتقديم يكى از حقوق رهبر بر مردم لزوم دلسوزى و خيرخواهى براى اوست. اين حق تحت عنوان «النصيحه لائمّة المسلمين» تبيين شده است. نصيحت در اين عبارت به معناى پند و اندرز نيست، بلكه دلسوزى و خير خواهى براى رهبران اسلامى است؛ بنابراين نه تنها انتقاد از ولىفقيه جايز است، بلكه واجب شرعى مسلمانان است، و منافع و مصالح شخصى يا گروهى نبايد مانع انجام آن شود.
نكاتى در شيوه انتقاد
ليكن در انتقاد از ولىفقيه رعايت نكات زير لازم است:
1ـ اخلاق اسلامى در هنگام انتقاد رعايت شود. در اين مسأله رهبر با ديگر مؤمنان مشترك است. شرايط انتقاد شامل موارد ذيل است:
الف) پيش از انتقاد بايد اصل موضوع، محرز و عيب و اشكال، قطعى باشد؛ نه آنكه مبتنى بر شايعات و اخبار غير قابل اعتماد و يا بر اساس حدس و گمان و بدون تحقيق، مطلب ناحقى به كسى نسبت داده شود و موجب اعتراض و انتقاد قرار گيرد.
ب) به منظور اصلاح و سازندگى انتقاد شود، نه براى عيبجويى و رسوايى اشخاص.
ج) انتقاد بر اثر دلسوزى، خيرخواهى و صميّميت باشد نه به سبب برترىطلبى.
د) بدون هيچ توهين و جسارت، مؤدبانه و با رعايت شؤون وى بيان شود. و در حقيقت انتقاد بايد بسان هديهاى تقديم شود.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «اَحَبُّ اِخْوانى الَىَّ مَنْ اَهْدى اِلَىّ عُيُوبى؛»[1] محبوبترين برادرانم كسى است كه عيوب و اشكالاتم را به من هديّه كند.»
2.افزون بر موارد فوق براى شخصيّت محترم و قداست خاص رهبرى در نظام اسلامى مسائل ديگرى نيز بايد در نظر گرفته شود؛
به يقين، ميان انتقاد كردن فرد از دوست خود، يا زن از شوهر و يا فرزند از پدر، يا شاگرد از