درمىيافتند كه اگرچه بسيارى از آيهها و جملههاى قرآنى با صيغههاى مذكّر بيان شده است، به همه آنها (چه مرد و چه زن) توجّه دارد.
آنچه ذكر شد، درباره بخشى از خطابهاى قرآنى بود. بخش ديگر، خطابهايى است كه در آنها واقعاً مردان مخاطب هستند و بس؛ آياتى كه زنان سپيدپوستِ سياهچشم را از نعمتهاى آخرتى مىشمارد كه نصيب مردان پارسا و پرهيزگار خواهند شد[1] يا آيهاى كه مىفرمايد:
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ...؛[2] آميزش با زنهايتان در شبِ روزه براى شما حلال شد. ايشان پوشش شمايند و شما پوشش ايشان هستيد[= هر دو زينت هم و سبب حفظ يكديگريد].
اين نوع خطابها چگونه توجيه مىشوند؟ پاسخ اين است كه هم در جامعه صدر اسلام و هم در اجتماع مطلوب و آرمانىِ اين دين، مردان به مراتب بيش از زنان در صحنههاى اجتماعى حضور داشته و دارند؛ چرا كه در اين امور، مردان بسى بيشتر از زنان دخالت مىكنند و تأثير مىگذارند؛ در نتيجه، هرخطابى در عمل و در واقع متوجّه آنان است؛ به ويژه وقتى خطاب كننده پيامبر باشد كه مرد است؛
امّا اين مطلب بدان معنا نيست كه به مردان اصالت داده شده است و زنان اساساً به شمار نيامدهاند و از لحاظ انسان بودن، ضعيفتر و كمتر از مردان شمرده شدهاند؛ پس علّت اصلى اينگونه خطابها، همين است كه مكالمه پيامبر به طور طبيعى بيشتر با مردان جامعه است.
رابطه تفاوتهاى تكوينى با اختلافهاى قانونى
(شبهه بايد و هست)
به چه دليل، ناهمانندىهاى تكوينى و طبيعى، خاستگاه ناهمسانىهاى اجتماعى و حقوقى مىشود؟ آيا درست است كه بگوييم چون زن و مرد تفاوتهاى تكوينى و طبيعى دارند، بايد در حقوق و تكاليف هم متفاوت باشند؟
[3]بايد گفت به همان نحو كه وجوه اشتراك تكوينى مرد و زن، زمينه اشتراكهاى تشريعى
[1] دخان (44)، 54؛ طور (52)، 20؛ واقعه (56)، 22. [2] بقره (2)، 187. [3] ر.ك: محمّد تقى، مصباح يزدى، جزوه حقوق و سياست در قرآن، درس 208.