و پروردگارت فرمان داده، جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. هرگاه يكى از آن دو يا هر دوى آنها نزد تو به سنّ پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار و بر آنها فرياد مزن و گفتار لطيف وسنجيده وبزرگوارانه به آنها بگو، و بالهاى تواضع خويش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو پروردگارا! همانگونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده.
در پارهاى ديگر از آيهها، فزونى حقوق مادر بر حقوق پدر، همراه با علّت آن، ذكر مىشود؛[1]براى مثال در سوره أحقاف، آيه 15 آمده است:
ما به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند. مادرش او را با ناراحتى حمل مىكند و با سختى برزمين مىگذارد، و دوران حمل و از شير گرفتنش 30 ماه است....
ذكر سختىهاى مادر، افزون بر حقوق مشترك والدين، مقدّمه و اشارهاى براى حقوق و مقام برتر او است.
جهتهاى مشترك ميان مرد و زن و لوازم حقوقى آنها، بيش از موارد نامبرده است كه از ذكر بقيه در مىگذريم. نتيجه سخن اين شد كه مرد و زن، در ماهيت انسانى مشترك و يكسان هستند و تبعيضى وجود ندارد.
تفاوتهاى زن و مرد
اختلاف مهم و اساسى زن و مرد كه سبب حقوق و تكاليف متنوّع آنها مىشود چيست؟ آيا مىتوان گفت بين زن و مرد تفاوتى اساسى غير از تفاوت بيولوژيك وجود ندارد و اين اختلافهاى ظاهرى سبب تفاوت در حقوق نمىشود؟
درباره اين گونه پرسشها بايد گفت: عقل انسانِ مادّى و متعارف، بسى قاصرتر از آن است كه بتواند تفاصيل و جزئيّات اين امور را دريابد. آنچه به ذهن انسان مىرسد، چيزى بيش از كلّيّات و برخى از جزئيّات نيست، زيرا بشر اساساً بر شناسايى همه مصالح و مفاسد واقعى توانا نيست؛ وگرنه مىتوانست احكام و قوانينى اخلاقى و حقوقى وضع كند كه تأمينكننده سعادت و كمال راستين همگان باشد و در اين صورت، از وحى، نبوّت و دين بىنياز مىشد. رمز نياز دائم بشر به وحى و نبوّت همين ناتوانى عقل او است؛ به همين دليل نمىتوان ادّعا كرد