1ـ13 آمده است، مار با زن (حوّا) به گفتوگو مىپردازد و او را وسوسه مىكند و مىفريبد و سرانجام «چون زن ديد كه آن درخت براى خوراك نيكو است و به نظر خوشنما و درختى دلپذير و دانشافزا است، پس از ميوهاش گرفته بخورْد و به شوهر خود نيز داد و او خورد». آدم هنگامى كه مورد خطاب عتابآلود خداوند واقع مىشود، مىگويد: «اين زنى كه قرينِ من ساختى، وى از ميوه درخت به من داد كه خوردم»؛ آنگاه خداوند «به زن گفت: اين چه كار است كه كردى؟! زن گفت: مار مرا اِغوا نمود كه خوردم». بر اين اساس، يهوديان و مسيحيان را عقيده بر اين است كه شيطان، حوّا و حوّا، آدم را فريفت.
قرآن كريم، در هر سه موضعى[1] كه به داستان آدم و حوّا مىپردازد، مىفرمايد كه آنها يكسان مورد خطاب و نهى خداوند متعالى قرار گرفتند و با هم، فريفته وسوسههاى شيطان شدند؛ بنابراين، چنين نبوده كه عامل فريب حوّا، شيطان و عاملِ فريب آدم حوّا باشد؛ بلكه وسوسهگر و فريب دهنده هر دو، شيطان بوده است.
2. مرد و زن بر اثر عبوديّتِ خداى متعالى و انجام تكاليفى كه برعهده آنان است، به طور مساوى و يكسان استكمال مىيابند. چنين نيست كه بعضى از انواع و مراتب كمالات انسانى، به مردان اختصاص داشته باشد و زنان را در آن سهمى و مشاركتى نباشد، يا به عكس.[2]
3. در هر يك از دو جناحِ حقّ و باطل، هم مرد و هم زن وجود دارد و چنين نيست كه تكيه جناح حق يا جناحِ باطل بر مردان يا زنان باشد. آنچه انسانها را (اعمّ از مرد و زن) در دو جناح حقّ و باطل جاى مىدهد، ايمان حقيقى و كفر باطنى و نفاق است، نه زن يا مرد بودن. مردان و زنانى كه به راستى ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته مىكنند، با هم در پيوندند و مردان و زنان كافر و منافق نيز با يكديگر ارتباط دارند.[3]
4. بسيارى از تكاليف و مسؤوليتها ميان مردان و زنان مشترك است؛ چه در آياتى كه فقط صيغه مذكّر آمده[4] و چه در آياتى كه هر دو صيغه به كار رفته است. از جمله آيههايى كه در
[1] بقره (2)، 35 و 36؛ اعراف (7)، 19ـ23؛ طه (20)، 117ـ122. [2] ر.ك: بقره (1)، 221؛ نساء (4)، 124؛ نمل (27)، 97؛ توبه (9)، 72؛ احزاب (33)، 35؛ فتح (48)، 5 و 6؛ حديد (57)، 12؛ يس (36)، 56 ؛ غافر (40)، 8. [3] ر.ك: توبه (9)، 67 و 68 و 71؛ نور (24)، 26. [4] نكتهاى كه بايد توجّه داشت اين است كه بيشتر خطابهاى قرآنى و اوامر و نواهى آن، متوجّه مردان و زنان با هم است و هيچ اختصاصى به مردان ندارد؛ اگرچه به دليل ويژگى زبانِ عرب از جهت صرفى با صيغههاى مذكر آمده باشد؛ براى مثال، عبارتِ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ» (بقره، 183) به اين معنا است كه اى مردان و زنان با ايمان! روزه بر شما واجب شده است.