نيستند افرادى كه از يك سو مسلماناند و در مقام سخن حاضر نيستند دست از تماميت اسلام و عقايد دينى بردارند، امّا از سوى ديگر سخت شيفته نظريات ديگران در زمينههاى مختلفاند و در عين حال نه در مسائل دينى تخصّص لازم را دارند و نه در همه زمينههايى كه در آن به اظهار نظر پرداختهاند.
البتّه در چنين مواردى حقطلبى اقتضا مىكند كه انسان يك بازنگرى دقيق بر افكار خويش داشته باشد تا خداى ناكرده هوى و هوس بر منطق و عقل او غالب نشده باشد، و آدمى ناخوداگاه در دام فريبكاران نيفتد.
در برخى روايات اسلامى نيز تعبيرى با عنوان «اجتهاد به رأى» وجود دارد كه عبارت است از اِعمال پيشداورى و تمايلات شخصى در استنباط احكام. اين شيوه برداشت از دين شديداً مورد نكوهش اين دسته از روايات است و در نقطه مقابل برداشت صحيح و عقلانى از دين ـ كه به فقاهت معروف است ـ قرار دارد.
آدمى قبل از پژوهش در هر مسألهاى ممكن است داراى يك سلسله پيشينه ذهنى و تمايلات شخصى باشد كه اگر در مقام تحقيق آنها را واننهد، نتيجه بدست آمده از پژوهش بالطبع ناب و بىپيرايه نخواهد بود. از اين رو، دخالت دادن برخى انگيزههاى درونى مانند: شهرتطلبى، كسب محبوبيّت و جايگاه اجتماعى، يا منافع شخصى ديگر، در برداشت از دين، كه انسان را وامىدارد تا به گونهاى احكام و معارف دينى را توجيه و تفسير كند كه در نهايت به نفع خواستههاى نفسانى او باشد، «اجتهاد به رأى» نام دارد. اين گونه برداشت از دين در حقيقت تحميل عقيده و نظر خود بر دين است، نه برداشت بيطرفانه و حقيقتطلبانه از آن.
وجود شرط عدالت و تقوا در كنار شرط اجتهاد (= توان برداشت روشمند و عقلانى از دين) در مورد كسانى كه عهدهدار مرجعيّت دينى مردم هستند براى جلوگيرى از همين «اجتهاد به رأى» مىباشد و با تلفيق اجتهاد و فقاهت با عدالت و تقوا است كه هم شرط علمى لازم و هم صلاحيّت اخلاقى برداشت از دين محقّق مىشود. در نتيجه، آنچه به عنوان نتيجه اين پژوهش استنباط مىشود در مورد مجتهد و مقلدّين او حجيّت خواهد داشت.
واژهاى ديگرى نيز در عرف دينى به كار مىرود كه «بدعت در دين» نام دارد. بدعت كه عبارت است از: نسبت دادن آنچه از دين نيست به دين، نتيجه اجتهاد به رأى و برداشت التقاطى از منابع دينى است. زيرا همان گونه كه گفتيم اجتهاد به رأى دخالت دادن پيشينههاى