اميدوار بود. همچنين از جوانان جبههرفته و در راه اسلام و انقلاب سختى ديده نيز انتظار نمىتوان داشت. پس بايد سراغ طيفى رفت كه مولود بعد از انقلاب است و هرگز شاهد مشكلات قبل از پيروزى انقلاب نبوده است و هيچگاه رنجهاى اوايل انقلاب و دوران جنگ تحميلى را تجربه نكرده است. نسلى نو كه فضايى اسلامى متولّد شده است و خواستههايى چون رفاه، آسايش، آينده روشن، پست و مقام و چيزهايى از اين دست دارد.
راههاى نفوذ دشمن در قشر جوان
اما چگونه بايد نفوذ كرد و انديشهها را تغيير داد و شرايط كافى براى تحوّل را به وجود آورد؟ چندين كار را انجام دادند و مىدهند:
1. سكوت نسبت به ارزشهاى اسلامى و انقلابى مانند جهاد، شهادت، فداكارى، زهد و پارسايى و دمزدن از مفاهيمى نو مانند دموكراسى، توسعه، آزادى و ... كه از سويى براى همه خصوصاً قشر جوان جذاب باشد و از سوى ديگر مقدمه و تمهيدى براى از بينبردن و محو ارزشهاى اسلامى قرار گيرد.
2. معرّفى روحانيت به عنوان عامل مشكلات اقتصادى مردم، گرانى و تورّم، كمبود وسائل رفاهى، وقوع جنگ و پىآمدهاى آن و وانمودكردن اينكه مسؤول همه اين نابسامانيها مسؤولين نظام هستند و مسؤول نظام هم كسى نيست مگر روحانيّت، پس عامل همه نابسامانىها و مشكلات، قشر روحانى است و بس. باز بقول حضرت امام(ره): «اينها اساس را مىخواهند بگيرند و هرچيز را مىخواهند يك كارى كنند كه غربى بشود، اينها مىخواهند اين كار را بكنند، مطلب اين نيست كه اينها با آخوند بد هستند، براى اين كه با اسلام بد هستند، مىبينند آخوند براى اسلام دارد چه مىكند. چهارتا آخوند هم بد است جهنّم، امّا نمىگويند چهارتا آخوند، مىگويند روحانيين. بايد خرده خرده جلو بيايند، يك قدم جلو بيايند و سنگرگيرى كنند».[1]
3. از بينبردن حسّاسيّتها و غيرت دينى: الگوى عملى و حساسيّت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) خصوصاً قيام اباعبدالله در برابر دينستيزى، تحريف و بدعتگذاريها خود سرمشقى نيك براى مردم مسلمان كشور ما بوده است تا هرجا خطرى را متوجّه اسلام ببينند با