البته اين فرض در مسائل اجتماعى بسيار كم اتفاق مىافتد. بايد انقلابى با سى سال تلاش و سابقه و مقدمات صورت بگيرد تا مردم، رهبر اصلح را انتخاب كنند. فرض اين مسأله در چنين مواردى ممكن است، اما هميشه ميسّر نيست و طبعاً در اوضاع و احوال عادى كانديداهايى كه براى رهبرى انتخاب مىشوند بيش از يكى خواهند بود و بناچار بايد بين آنها ترجيح داده و يك مقام رسمى اين ترجيح را اعلام كند.
اگر اين ترجيح را به مردم واگذار كنيم، با توجه به اينكه مردم ميان خودشان اختلاف دارند، يعنى يقين ندارند، حال اگر بيايند كسى را تعيين بكنند، اين كار يقينآور نيست. البته گاه ممكن است خود مردم مستقيماً يا به طور غير رسمى كسى را بشناسند و همه مردم يا اكثر آنان درباره او اتفاق نظر داشته باشند، اما در غير اين موارد، ارزش مراجعه به آراى عمومى بسيار كمتر از رأى خبرگان است؛ زيرا چنين كارى مثل اين است كه براى يافتن طبيب حاذق و اصلح از عابرين كوچه و بازار بپرسيم و بعد هر چه را اكثر مردم گفتند عمل كنيم. آيا اين راه بهتر ما را به واقع مىرساند يا اينكه اگر به جامعه پزشكان رجوع كنيم و از آنها بخواهيم كه حاذقترين پزشك را به ما معرفى كنند؟ يقيناً مراجعه به متخصصان و طبيبان راهگشاتر است. اساساً وقتى ما انتخاب رهبر و ولىِّ امر را يك مسأله دينى تلقى كنيم بايد دليل قويترى در پيشگاه خدا داشته باشيم.
نظريه انتصاب و نقش مردم در تعيين رهبر
اگر خواستيم بر اساس مبناى انتصاب نقش مردم را تعيين كنيم و بگوييم مردم به جاى خبرگان، اين نقش را بر عهده گيرند، آيا اين كار صحيحتر است؟
به نظر مىآيد اين كار دور از واقع باشد. به نظر خردمندان اگر ابتدا پزشكان حاذق و امين را شناسايى كنيم و سپس آنها از ميان خود، اصلح را انتخاب كنند اطمينان بخش و عقلايىتر است. مىدانيم در شهر پزشكانى هستند كه در طول معاشرتى كه با آنان داشتهايم به صداقت و درستكارىشان پى بردهايم؛ تشخيص اين كار براى مردم ممكن است. اينگونه پزشكان را مردم انتخاب مىكنند، تا آنان بهترين و ماهرترين پزشك را از ميان خود انتخاب كنند. اگر چنين انتخابى صورت گرفت براى مردم اطمينان بخش است.
اينگونه انتخاب از سوى مردم (انتخاب متخصصان متعهد) كار مشكلى نيست، اما انتخاب اصلح و اعلم از ميان آن همه خبره و متخصص با رأى اكثر، كارى دقيق و تخصصى است.