كرد. معيار شناخت معناى ظاهرى قرآن دو چيز است: 1. بديهيات عقلى2. اصول محاوره عقلايى. مطالب قطعى عقلى، در حكم قراين متصل به كلام است كه در علم اصول آنها را «قراين لُبّى» مىنامند. مقصود از اصول محاوره نيز قواعدى است كه همه عقلا در مقام تفاهم و انتقال مقاصدشان به وسيله الفاظ، آنها را معتبر مىدانند.
وجود دانش يقينى در هر حوزه معرفتى
در هر حوزه معرفتىِ بشرى، هم مطالب يقينى و اجماعى و هم امور غيريقينى و مورد اختلاف وجود دارد. در برخى از شاخههاى دانش بشرى، مانند رياضيات، مسايل يقينى فراوانترى ديده مىشود. آن دسته از قواعد رياضى كه با برهان اثبات مىشود به ندرت در آنها اختلافنظر پديد مىآيد، ولى در برخى ديگر از علوم، مطالب يقينى كمترى وجود دارد و بيشتر آن ظنى است. گاهى دانشمندى نظريهاى مىدهد و به دنبال آن طرفدارانى پيدا مىكند و كمكم رواج مىيابد، اما پس از مدتى دانشمند ديگرى آن را با شواهد و قراين ابطال مىكند. در نتيجه، نظريه قبلى متروك مىشود. ممكن است پس از گذشت زمانى ديگر نظريه سومى مشهور شود. تاريخ علم، مشحون از اينگونه نظريهپردازىها و نقد و ابطالها است. اكنون اين پرسش مطرح است كه آيا وجود برخى مسايل اختلافى در هر علم، موجب مىگردد همه مطالب آن علم مشكوك باشد؟ اگر برخى از مسايل رياضى حل نشده و مورد اختلاف بود، آيا دليل بر آن مىشود كه بقيه مسايل آن نيز اختلافى است و قرائتهاى مختلف دارد؟! آيا كسى مىتواند حاصلضرب عدد دو در دو را ششصد و هفتاد و نه بداند و بگويد اين قرائت من است؟! بديهى است كه اگر مسألهاى برهان