آورد. حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) مىفرمايد، قرآن دريايى است كه كسى به عمق آن نمىرسد[1] و عجايبى دارد كه هيچگاه تمام شدنى نيست.[2] هرچه زمان بگذرد عجايب بيشترى از قرآن پديدار خواهد شد.
بايد توجه داشت كه ظاهر و باطنهاى قرآن در طول يكديگرند و در عين حال كه هريك صحيح است هيچكدام منافاتى با ديگرى ندارد. آنچه كه هست اين است كه اين معانى از نظر عمق با هم متفاوتند و چنان نيست كه همه مراتب قرآن براى همگان قابل درك باشد؛ چنانكه در روايات نيز به اين مطلب اشاره شده است.[3]
پس قرآن كتابى است كه همه مراتب معنا و حقيقتش را افراد عادى نمىفهمند و هر معنايى از معانى باطنى آن، بطن ديگرى دارد. با اين همه، نه مىتوان دست از ظاهر آن برداشت و نه مىتوان به دلخواه بطونى براى آن بيان كرد.
توضيحى در باب تفاسير باطنى
ممكن است برخى با ديدن تفسيرهاى عرفانى قرآن گمان كنند كه مىتوان بدون توجه به ظواهر آيات، به بيان بطون پرداخت و از ظاهر آن صرفنظر
[1] مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج 92، باب 1، روايت 21. [2] همان، روايت 25. [3] عن ابى جعفر(عليه السلام): فَقالَ يا جابِرُ اِنَّ لِلْقُرآنِ بَطْناً و لِلْبَطْنِ بَطْنٌ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ يا جابِرُ وَ لَيْسَ شَىٌْ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجالِ مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرآنِ... . امام باقر(عليه السلام) به جابر جعفى مىفرمايند: قرآن داراى باطنى است كه آن باطن نيز باطنى دارد، و داراى ظاهرى است كه آن ظاهر نيز داراى ظاهرى است.اى جابر چيزى دورتر از عقول مردمان به تفسير قرآن نيست. (يعنى آنها عاجزتر از آنند كه از عهده تفسير حقيقت و باطن قرآن برآيند). مجلسى،محمد باقر، بحارالانوار، ج 92، باب 8، روايت 37.