نام کتاب : نقش تقليد در زندگي انسان نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 179
الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّ يَخْرُصُونَ؛[1] و اگر بيشتر مردمِ زمين را فرمان برى تو را از راه خدا گمراه خواهند كرد. آنان جز از گمان و پندار پيروى نمى كنند و جز به گزاف و تخمين سخن نمى گويند.
(در آيه فوق، گرچه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مورد خطاب خداوند قرار گرفته، اما ايشان مخاطب اصلى خداوند نيستند و مخاطب واقعى خداوند ما هستيم و آن خطاب از قبيل: «إيَّاكَ أعْني وَ اسْمَعي يا جارَة، مقصودم تو هستى، و اى همسايه تو بشنو» مىباشد.
خداوند ما را از پيروى اكثريت باز داشته، چون اكثريت مردم معرفت بُرهانى و يقينى ندارند و آنان برخوردار از علم و تخصص نيستند و نمى توانند حق و باطل را از هم باز شناسند و دليل علمى و عقلى بر رفتار و آراى خود ندارند. آنان از روى ظن، حدس و گمان سخن مىگويند و نظر مىدهند و بر اساس تمايلات، هوسها و خواست دلشان قضاوت و داورى مىكنند. كسى كه خواهان رسيدن به حق است، بايد سراغ كسانى برود كه خود به حق رسيدهاند و مىتوانند ديگران را هدايت كنند. او اگر دنبال كسانى راه بيفتد كه از روى هوس سخن مىگويند و دليلى بر رفتار خود ندارند، گمراه خواهد گشت. پذيرفته نيست كه كسانى دنبال پسند مردم دنيا و حرفهاى نو و در واقع پوچ و باطل باشند. گو اينكه اين سخنان كه تازه و جديد معرفى مىشوند، سخنان كهنه و ديرعهدى هستند كه عدهاى آنها را بزك مىكنند و با كلمات زيبا و فريبنده مىآرايند و به خورد مردم مىدهند. روح و محتواى اين سخنان سفسطه و شكاكيت است كه از كهنهترين گرايشهاست. روح اين سخنان پيروى از هواى نفس و نفى علم و يقين و پيروى از ظن و گمان است، كه سابقهاى كهن دارد. با اين حال، چطور از سويى ادعاى پيشرفت و ترقى و كسب عالىترين مراتب علم و دانش مىشود و از سوى ديگر، قافله روشنفكران رو به ارتجاع و كهنهگرايى آورده است؟