شك كارهايى كه يك رييس جمهور يا يك وزير، با توجه به مقامى كه دارد، مىتواند انجام دهد با كارى كه از عهده يك كارمند بر مىآيد برابر نيست و از همين روى، مسؤوليت آنها نيز قابل مقايسه نيست.
يكى ديگر از عواملى كه باعث شدت و ضعف مسؤوليت مىشود، شدت و ضعف خطرى است كه متوجه فرد يا جامعه است؛ هر مقدار كه خطر شديدتر مىشود، مسؤوليت هم به همان ميزان بيشتر مىشود. اگر محيط و جامعه كاملا امن و امان است و همه چيز تحت كنترل است، شب هنگام شما با خيالى آسوده به استراحت مىپردازيد، اما اگر وضعيت ناامنى بر جامعه حاكم باشد و نيروهاى امنيتى جامعه ضعيف و ناتوان و دزدان و اشرار فراوان و آزادند، شما در قبال حفظ زن و فرزند و خانه وا موالتان احساس مسؤوليت بيشترى مىكنيد. اگر شايع شود كه گوشت و غذاى مسموم در بازار وجود دارد، انسان به تكاپو مىافتد و تدابير خاصى مىانديشد. به هر حال هر قدر خطر بيشتر و قوى تر باشد، اين احساس هم كه بايد كارى انجام دهم، در انسان بيشتر است. البته توجه داريم كه اين قاعده مربوط به مقام اثبات است؛ يعنى در وقتى است كه ما خطر را لمس و احساس كنيم و يا احتمال آن را بدهيم و وجود خطر يا احتمال آن، از راهى براى ما اثبات شده باشد. اما گاهى ثبوتاً و واقعاً خطرى وجود دارد ولى چون ما نسبت به آن آگاه نيستيم و براى ما به اثبات نرسيده و از وجود آن بى خبريم، طبيعتاً هرچقدر هم خطر بزرگ باشد حركت و واكنشى نخواهيم داشت. بنابراين، ابتدا بايد خطر را احساس كنيم تا بعد مسؤوليتمان را در قبال آن درك كنيم.
ميزان توانمندى و مسؤوليت اساتيد دانشگاه و حوزه
به هر حال آن چه به اين جلسه و شما برادران عزيز مربوط مىشود اين است كه