كانت كه به خوبى به اشكال فوق واقف گشته و فهميده بود كه اگر انسان معتقد به وجود پاداش و كيفر در قبال اعمال اخلاقى خود نباشد ضمانتى براى اجراى آنها وجود نخواهد داشت، لذا با اين كه معتقد بود ارزش اخلاقى و خوب اخلاقى آن است كه ما كارى را فقط به انگيزه اطاعت حكم عقل و وجدان انجام دهيم و اگر به اميد ثواب و پاداش باشد فاقد ارزش اخلاقى خواهد بود، اما در عين حال مىگفت اگر اخلاق بخواهد در خارج ضمانت اجرايى داشته باشد و مورد عمل واقع شود، بايد چند اصل را بپذيريم، كه تقريباً همان اصولى هستند كه ما مسلمان ها قبول داريم. كانت مىگفت من وجود خدا و همين طور خلود و جاودانگى روح و نفس انسان را از همين جا اثبات مىكنم، چون اگر به خدايى كه حساب و كتاب دارد و پاداش و كيفر مىدهد معتقد نباشم، انگيزهاى براى اين كه كار خوب انجام دهم نخواهم داشت. همين طور اگر خدا را قبول داشته باشيم اما معتقد به جاودانگى روح و زندگى انسان نباشيم و بگوييم انسان بعد از مرگ، هيچ و پوچ مىشود و اگر كيفر و پاداشى هم هست فقط مربوط به همين دنياست، باز هم انگيزه چندانى به رعايت اصول و ارزش هاى اخلاقى نخواهم داشت. بر اين اساس، كانت با اين كه معتقد بود خدا را نمىشود با برهان نظرى اثبات كرد، اما مىگفت من از راه عقل عملى معتقدم كه خدا بايد وجود داشته باشد تا اخلاق بدون پشتوانه و ضمانت اجرايى نماند.
جمع بندى بحث نقد نظريه دين واحد جهانى
خلاصه بحث اين جلسه اين شد كه در پاسخ كسانى كه مىگويند با فرعى و سليقهاى دانستن اختلافات بين اديان، مىتوان مشتركات همه آنها را گرفت و به عنوان دين واحد جهانى عرضه كرد، مىگوييم اولا اساسى ترين اصول همه