جزء من الزّمان لوكان. لكن هذا العلمُ السّابقُ إنّما هو سابقٌ بالذّات، و إليه تَوجَّه اوّل الطّلب بالذّات. فهكذا ينبغي أَن يفهم هذا الموضعُ.
ترجمه
و نبايد چنين پنداشت كه مراد ارسطو كه گفته است «هر تعليم و تعلّمي بر اساس علمي سابق است» اين است كه علم سابق بايستي حتماً تقدم زماني داشته باشد، خير، بلكه مراد او تقدّم ذاتي است. البته برخي از اموري كه ما بدانها علم داريم، طوري هستند كه ما از پيش در مورد آنها معلومات و مقدّماتي داريم و در پي آن به شيء مورد نظر، علم بالفعل پيدا ميكنيم، در اين موارد، تقدّم آن معلومات پيشين، تقدّم زماني است. امّا برخي ديگر طوري هستند كه (ما همزمان به نتيجه و مقدّمه علم پيدا ميكنيم و) آنها را همراه با علم قبلي كه بدان محتاجيم درك ميكنيم، علمي كه اگر تقدّم زماني هم ميداشت، علمِ بالقوه و بسيار نزديكي به مطلوب شمرده ميشد. براي مثال: شما سه امر را به عنوان حدّ اصغر، حدّ اوسط و حدّ اكبر فرض كنيد و نيز چنين فرض كنيد كه وجود اوسط براي اصغر معلوم است امّا بايد با تفكر و تأمل براي شما معلوم شود كه آيا اكبر هم براي اوسط معلوم و حاصل است تا نتيجه يعني ثبوت اكبر براي اصغر نيز معلوم شود يا نه؟
حال اگر ثبوت اكبر هم براي اوسط براي شما معلوم شود، در همان حال ثبوت اكبر براي اصغر هم معلوم خواهد شد و شما ديگر حالت منتظرهاي نخواهيد داشت و نيازي نداريد كه دوباره در تأليف اصغر با اوسط نظر كنيد، بلكه هر دو امر (علم به كبري و نتيجه) همزمان براي شما روشن ميشود و شما بعد از اينكه دريافتيد كه اكبر براي اوسط ثابت است ديگر حتي در كوتاهترين جزء زمان ـ اگر چنين جزئي براي زمان وجود داشت ـ احتياجي به اين نداريد كه ببينيد آيا اكبر براي اصغر هم ثابت است يا نه ـ البته اگر در اين بين زماني تصور شود ـ امّا با همه اينها اين علمِ سابق به كبري، سبق ذاتي نسبت به نتيجه دارد و طلب نيز در ابتدا متوجه اين علم ميشود. پس اين فراز از سخن او را بايد اينگونه فهميد.
بين بالقوة و بالفعل همواره فاصله زماني است
اگر علم به كبري و نتيجه همزمان واقع شوند، در اين صورت نبايد علم به كبري را علم بالقوه به