نتيجه حساب كرد، چرا كه بالقوه و بالفعل بايستي فاصله زماني داشته باشند و در جايي كه زمان نيست، اصلا بالقوه و بالفعل هم مطرح نميشود. مثلا در مثالِ مذكور، اگر علم به حدّ وسط از راه حدس حاصل شود، همزمان با آن علم به نتيجه نيز از راه همين حدس حاصل شده است و در اين صورت ديگر گفته نميشود كه حدس نسبت به حد اوسط و كبري، حدس بالقوه نسبت به نتيجه نيز شمرده ميشود، بلكه در اينجا هر دو علم حدسي همزمان و بالفعلاند. مگر اينكه تعبير «بالقوّة» را حمل بر معناي فرضي كنيم يعني رابطه اين دو علم به گونهاي است كه اگر فرض ميشد تنها علم اوّلي وجود ميداشت بالقوه علم به دوّمي هم بود.
نكتهاي در عبارت
مراد از «وجود» در عبارت «وجودك الاكبر...» وجدان، به معناي يافتن است. و جمله «لو كان» اشاره به اين است كه براي زمان كوچكترين جزء نميتوان فرض كرد، زيرا امتداد زمان مانند هر امتداد ديگري تا بينهايت قابل تقسيم است.