صحيح و هماهنگ سازيم، بايستي به جاي «تعليم و تعلّم»، تعريف و تعرُّف بگذاريم و يا از عنوان تعليم و تعلّم، معناي تعريف و تعرّف را اراده كنيم كه مورد اصطلاح و اتّفاق نيست، البته مناقشهاي هم ندارد.
رابطه علم سابق و علم لاحق در تعليم و تعلّم
همانطور كه معلول از علّت زاييده ميشود و وجود معلول، تراوش وجود علّت است و وجود بالفعل علّت، وجود بالقوه معلول نيز به حساب ميآيد، در تعليم و تعلّم نيز معلومات قبلي نسبت به معلوم بعدي چنين رابطهاي دارند.
امّا در آنجا كه ما از شيئي ادراكي حسّي داشته، و پس از نسيان و فراموشي، دوباره درك حسّي ديگري از آن پيدا ميكنيم، چنين نيست كه احساس اوّل، احساس دوّم را بزايد و آن را ايجاد كند، بلكه احساس دوّم، خود احساس و ادراك جديد و جدايي از احساس اوّل است و اوّلي نسبت به دوّمي، نه علّت تامّه است و نه علّت ناقصه، چراكه علّت بايستي همراه و همزمان با معلول خود موجود باشد، امّا احساس اوّل، زمانش منقضي شده و پايان يافته و در زمان احساس دوّم اصلا موجود نيست.
مناقشه در اصطلاح نداريم
شيخ(رحمه الله) ميفرمايد اگر بخواهيم همين نوع سبق و تقدّم را هم در معناي جمله فوق بگنجانيم و به طور مطلق بگوييم. «هر تعليم و تعلّم مسبوق به علمي قبلي است» يا بايد به جاي «تعليم و تعلّم»، «تعريف و تعرّف» بگذاريم تا بحث از كليات به جزئيات نيز كشيده شود و يا بدون تبديل تعبير، از همان تعليم و تعلّم تعريف و تعرّف، هم بفهميم كه البته اين خلاف اصطلاح قوم است ولي ما مناقشهاي در اصطلاح نداريم. يعني اگر كسي ادعا كرد كه تعليم و تعلّم بر تعريف و تعرّف هم اطلاق ميشود و بنابراين مراد از سبق، تنها سبق علّي نيست بلكه شامل سبق زماني هم ميشود، ما در برابر او سخني نداريم.
متن
و قد (و قوم «خ») قالوا: إنّ قولَ القائل «كلّ تعليم و تعلّم ذهنيّ» ليس في صّحةِ قولِ القائل «كلّ تعليم و تعلّم فكري» فإنّ هذا القائلَ قد أخرج بقوله