في التعليم الأوّل المقتصرة علي هذا القدر إنّما اُوردتْ علي سبيل المسامحة، مثل حال الشجر و عرض ورقه و جفاف الرطوبة و الانتثار، و حال القمر و ستر الأرض و الكسوف.
و ذلك لأنّه إذا كان الأوسطُ ليس دائمَ الوجود للأصغر، فإنّه لا يجبُ أن يدومَ ما يوجبه و ما هو علّةٌ له. فإن كان علّةً فيكونُ ما يفيدُه من اليقين إنّما يفيده وقتاً مّا.
ترجمه
پس از آنچه گفتيم بايد دانست كه براي دستيابي به يقين تامّ و دائمي، كافي نيست كه اوسط صرفاً علّت وجود اكبر در اصغر باشد، و بايد دانست اكثر مثالهايي كه در كتابهاي ارسطو آمده و در آنها به همين مقدار كه اوسط علّت ثبوت اكبر در اصغر باشد اكتفا شده، از روي مسامحه است، مثل آنچه در حال درخت و پهن شدن برگها و خشك شدن رطوبت و ريزش برگهاي آن، و درباره ماه و ساترشدن زمين و كسوف آمده است.
مدّعاي فوق بهجهت اين است كه اگر اوسط براي اصغر وجود دائمي نداشته باشد، آنچه كه اين اوسط، آن را ايجاب ميكند و علّت آن است نيز دوام نخواهد داشت. و در فرضي كه اوسط، علّت وجود اكبر در اصغر است يقيني كه چنين أوسطي افاده ميكند، يقين موقّت خواهد بود نه يقين كلّي و دائم.
يقين در براهين علوم
پيشتر گفتيم از مجموع كلمات منطقيان و از براهيني كه آوردهاند به اين نتيجه ميرسيم كه چون علوم، نتايج يقيني دائمي ميطلبند، بنابراين، براهيني كه صرفاً ثبوت اكبر در اصغر را اثبات كنند و دوام اين ثبوت را نرسانند، مناسب علوم نيستند.
و لذا در براهين علوم، حدّ وسط علاوه بر اينكه بايستي علّت ثبوت اكبر در اصغر باشد، بايستي علّتِ دائمي آن باشد نه علت موقتي. البته مثالهايي كه ارسطو در اين زمينه آورده است فاقد چنين شرطي است و نيز پارهاي از مثالهاي خود شيخ(رحمه الله) در گذشته چنين شرطي را فاقد بودند.
شيخ ميفرمايد اين اشكال وارد است ولي بايد دانست كه آن مثالها صرفاً براي تقريب