متلازمي به متلازم ديگر است كه آن را «انّ مطلق» ميگويند. در ديگري سير از معلول به علّت است كه آن را «دليل» ميگويند.
قضاياي علوم برهاني
يكي از تقسيماتي كه در فلسفه براي علم ذكر كردهاند تقسيم علم به كلّي و جزئي است. مراد از علم كلّي، علم تغييرناپذير است و مقصود از علم جزئي، علم متغير و زوالپذير ميباشد. در قضايايي كه مفيد علم جزئي هستند و از راه حواسّ براي ما حاصل ميشوند يقين هست، امّا موقتي است. از اين رو گفتهاند اين قضايا براي علوم مفيد نيستند، چرا كه در علومِ برهاني بحث از حوادث شخصي و جزئي فايدهاي ندارد و لذا ميبايست هم مقدمات و هم نتايج براهين علوم، قضايايي يقيني، دائم، كلّي و ثابت باشند.
بر اساس آنچه گذشت تأليف برهان در علوم از قضايايي كه غير ضرورياند و يا ضرورت و يقين در آنها موقتي و زوالپذير است مثل ضروريه و صفيه (مشروطه عامّه) و ضروريه وقتيه ممنوع است، مگر اينكه مقصود و مطلوب در برهان، تحصيل نتيجه يقيني موقتي و زوالپذير باشد.
متن
فالبرهانُ قياسٌ مؤتلفٌ يقينيٌّ و قد قيل في تفسير هذا أقوالٌ. و يُشبِهُ أَلاّ يكونَ المرادُ باليقينيِّ أنه يقينيُّ النّتيجة، فإنّه إذا كان يقينيَّ النتيجة فليس هو نفسُه يقينيّاً، و إِنْ أمكن أَنْ يُجعلَ لهذا وجهٌ متكلَّفٌ لو تُكُلِّفَ جعل إدخالِ المؤتلفِ فيه حشواً من القول. بل يَكفي أَن يقالَ: قياسٌ يقينيُّ النتيجة.
و يَغلبُ علي ظنّي أَنَّ المرادَ بهذا قياسٌ مؤلَّف من يقينيّات، و أَنَّ في اللفظ أدني تحريف. فاليقينيّةُ إذا كانت في المقدّمات كان ذلك حالَ البرهان من جهةِ نفسِه، و إذا كانت في النتيجة كان ذلك حالَه بالقياس إلي غيره، و كونُه يقيني المقدّمات أمرٌ له في ذاته، فهو أولي أن يكونَ مأخوذاً في حدّه، و معرِّفاً لطبيعته.
ترجمه
پس برهان، قياسي تأليف يافته و يقيني است. و در تفسير اين مطلب اقوال گوناگوني گفته شده است. چنين به نظر ميرسد كه مراد از يقيني در اينجا يقينيّ النتيجه نيست زيرا معناي يقيني النتيجه بودن غير از اين است كه خود برهان يقيني است.