الحس طريق الي معرفة الشيء «لا علمه»، و انما نعلم الشيء بالفكرة و القوّة العقليّة، و بها نقتنص المجهولات بالاستعانة عليها بالأوائل[1].
و همچنين ميفرمايد:
و ليس للحواسّ إلاّ الإحساس فقط، و هو حصول صورة المحسوس فيها، فأمّا ان نعلم انّ للمحسوس وجوداً من خارج فهو للعقل أوالوهم[2].
مرحوم صدرالمتألهين و علامه فقيد طباطبايي نيز بر اين مطلب تصريح دارند كه حس وجود محسوس را اثبات نميكند، بلكه اين كار، شأن عقل و قوّه فكري است[3].
استاد محترم ما در كتاب ارزشمند آموزش فلسفه در اين باب چنين آوردهاند:
امّا تصديق به وجود مصاديق محسوسات در خارج هرچند به گمان بعضي به محض تحقّق تجربه حسي حاصل ميشود، ولي با دقّت معلوم ميگردد كه قطعيت اين حكم، نياز به برهان عقلي دارد، چنانكه بزرگان فلاسفه اسلامي مانند ابن سينا و صدرالمتألهين و علامه طباطبائي تصريح فرمودهاند; زيرا صورتهاي حسّي ضمانتي براي صحت و مطابقت كامل با مصاديق خارجي ندارند[4].
پرسش و پاسخ
در فصل هشتم از همين مقاله خواهيم خواند كه: «ذوات الأسباب لا تُعرف إلاّ باسبابها»: اشياي مسبَّب جز از راه سبب شناخته نميشوند. بنابراين، شناخت لمّ متقدّم بر مطلب ما و نيز هل بسيط يا مركّب است; چراكه در بسياري موارد اثبات وجود مطلق يا غيري شيء، متوقف بر شناخت لمّ است، پس چگونه شيخ(رحمه الله) در اينجا مطلب لمّرا متأخر از مطالب ديگر ميداند؟
پاسخ: مراد اين است كه در مقام طرح سؤال، مادام كه هنوز مطلب ما و هل بسيط يا مركّب طرح نشده است نوبت به طرح سؤال از لمّيت و چرايي (مطلب لمّ) نميرسد. نهاينكه مادام كه وجود مطلق يا غيري شيء، تحقّق نيافته است سؤال به وسيله «لِمَ» صحيح نيست. پس مقامِ اثبات و ثبوت يك مقام است و مقام طرحِ سؤال، مقامي ديگر.
[1] تعليقات، ابن سينا، ص148. [2] همان اثر، ص68،88. [3] نگاه كنيد به: اسفار، ج3، ص498، و نيز نهايةالحكمة، علاّمه طباطبايي، مؤسسةالنشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين، 1362، ص261 (مرحله يازدهم، فصل سيزدهم). [4] نگاه كنيد به: آموزش فلسفه، ج1، درس هجدهم.