شارحه يعني شرح الاسم آغاز كره است. كسي كه حقيقتي را نميداند نخست از معناي آن سؤال ميكند و اين، مقدّم بر «هل بسيط» است. پس از «ما»ي شارحه هل بسيط است و سپس «ما»ي حقيقيه. درپي اينها به ترتيب هل مركّبه، ولم (ثبوتي، اثباتي، فاعلي، غايي و...) مطرح ميشود.
وجه تسميه «ما»ي حقيقية اين است كه در سؤال از يك امر و ماهيت محقّق مطرح ميشود و «حدّ حقيقي» وقتي حقيقي است كه محدود آن نيز محقق باشد.
در اصول مقدّماتي هندسه پيش از اثبات وجود اشكال و احجام، آنها را تعريف ميكنند و سپس وجود آنها را اثبات كرده، به بيان احكام آنها ميپردازند.
منطق و ماهيت اشياء
ممكن است از سخن شيخ(رحمه الله) چنين برداشت شود كه علم منطق عهدهدار بيان ماهيت تكتك اشياي عالم است! در حالي كه چنين نيست. بلكه منطق فقط اصول و قالبهاي تعاريف را بيان ميكند و سخن از محتوا و مواد تعاريف اشياء نميگويد.
حتي اينكه در منطق گفته ميشود تعريف انسان، «حيوان ناطق» است تنها به عنوان مثال است، نه اينكه كشفِ ماهيت انسان و يا موجودات ديگر به عهده منطق باشد.
پس منظور شيخ از اينكه تنها مرتاضِ به صناعت منطق است كه به حدود اشياء واقف ميشود اين است كه منطقي، قواعد و اصول تعريف را ميداند و بين حدّ و رسمّ، تام و ناقص فرق ميگذارد و لذا ميتواند تشخيص كه كدام تعريف مطابق ضوابط است و كدام يك نامطابق.
بجاست همينجا اشاره كنيم كه بسياري از حكما و منطقيان تصريح كردهاند كه دستيابي به حدود و ماهيات حقيقي يعني ذاتياتِ اشياء براي بشر متعسّر بل متعذّر است[1].
متن
و مبادئُ العلوم تَختلفُ في تقديمِها علي العلومِ و تصديرِ التّعاليم بها: ففي بعضِها إنّما يُوضعُ أَنَّ الامرَ موجودٌ أو غيرُ موجود فقط; لأنّ الضرورةَ تدعو فيها الي هذا المقدارِ، كقولنا «إنّ الأمرَ لا يخرج عن طرفَي النّقيض» أو مثل وضعهم «ان الأشياءَ المساويةَ لشيء واحد متساويةٌ»; و في بعضِها إنّما يُوضعُ أوّلا ماذا يدلُّ عليه
[1] نگاه كنيد به: رساله حدود يا تعريفات، شيخالرئيس(رحمه الله)، تهران، سروش، چاپ دوم1366، ص1 (از متن فارسي) و ص6 (از متن عربي).