در كتب منطقي، فلسفي، اصولي و حتي ادبي با بحثهايي تحت عناوين: قضيه ثنائيه و ثلاثيه، قضاياي تحليلي و تركيبي، هليات بسيطه و مركبه، جعل بسيط و مركب، وجود رابط و مستقل، معناي اسمي و حرفي، حمل اوّلي و شايع، كان تامّه و ناقصه، وجود في نفسه و في غيره، هل بسيط و مركب برخورد ميكنيم. اين مباحث با هم قرابت دارند و در ارتباط تنگاتنگ با يكديگرند.
هليه بسيطه را كه محمول آن «موجود» است و حكايت از «كون تام» موضوع ميكند قضيه ثنائيه گويند.
در اينگونه قضايا، وجود به معناي مستقل و محمولي به كار ميرود و حكايت از جعل بسيط دارد. به بيان ديگر وجود در هليات بسيطه، معناي اسمي دارد و نه حرفي، و في نفسه است، نه في غيره.
قضيه ثلاثيه قضيهاي است كه محمول آن غير از «موجود» است مثل اينكه ميگوييم: انسان ضاحك است. گفتهاند قضيه ثنائي سواي حكم فقط مشتمل بر دو ركن است: موضوع و محمول. امّا قضيه ثلاثي علاوه بر موضوع و محمول جزء ديگري بنام «وجود رابط» نيز دارد.
مفاد قضاياي ثنائيه «جعل الشيء» است، امّا مفاد قضاياي ثلاثي «جعل شيء شيئاً» است. از اين رو جعل در دسته اول، بسيط و در دسته دوّم مركّب است. به بيان ديگر: مفاد هليات بسيطه «ثبوت الشيء» و مفاد هليات مركّبه، ثبوت «شيء لشيء» است. بنابراين قاعده فرعيه فقط در هليات مركبه جاري است و هليات بسيطه تخصّصاً از اين قاعده بيروناند[1].
دو اصطلاح «رابط» و «رابطي» در السنه حكيمان پيش از مير داماد(رحمه الله) تفكيك ناشده به جاي يكديگر و مرادف هم به كا رمي رفتند، امّا او براي اولين بار در كتاب «الافق المبين» اين دو را از يكديگر جدا ساخت. «رابط» را در مورد معناي حرفي وجود به كاربُرد و «رابطي» را در مورد عرض نسبت به جوهر. سپس صدرالمتألهين(رحمه الله)بر اساس كنكاشها و ظرافتهاي عقلاني خاصّ خود در باب عليّت، واژه «رابط» را در مورد معلول نسبت به علّت نيز اصطلاح كرد مضافاً بر دو واژه «ربط» و «ربطي» كه در اين مورد به كار بُرد.
[1] در باب قضيه ثلاثي و ثنائي بيانات اهل منطق دو گونه است. برخي ملاك را صرفاً لفظي گرفتهاند و گفتهاند هر قضيهاي كه در آن به رابطه تصريح شده باشد ثلاثي والاّ ثنائي است. پارهاي ديگر معني و مفاد را ملاك قرار داده، هليات بسيطه را ثنائي و هليات مركبه را ثلاثي گفتهاند. اطلاقات ما نيز در اينجا به همين ملاك دوّم است، گرچه تفصيل و تحقيق اين مقال، مجال واسعتري ميطلبد. ر.ك: تعليقة علي نهاية الحكمة، شماره 39.