كرده است. ميتوان «مطلب اي» را در كنار «مطلب ما» قرار داده، اساسيترين مطلب را چهار تا دانست و از سوي ديگر ميتوان همه مطالب را تحت دو مطلب «هل» ـ كه طالب برهان است ـ و مطلب «ما» ـ كه طالب حدّ حقيقي است ـ گنجانيد و فقط اين دو را مطالب اصلي دانست[1].
مطلب «اي»
كاربرد «اي» در جايي است كه وصفِ عامّ و مشتركي از يك شيء را بدانيم امّا خصوصيّت خاصّ آن شيء بر ما مجهول باشد. اينجاست كه با اضافه كردن «اي» به آن وصفِ عامّ، از آن خصوصيت سؤال ميكنيم.
مثلا ميدانيم انسان حيوان است امّا نميدانيم چگونه حيواني است، در اينجا ميپرسيم: اي حيوان هو الإنسان؟ در جواب اين سؤال ميتوانيم از فصل ذاتي استفاد كنيم وبگوييم: «ناطق» و ميتوانيم از عوارض خاصّه انسان بهره گيريم و بگوييم: «ضاحك». پس كاربرد «اي» همواره در جايي است كه سؤال از خصوصيّتي داشته باشيم كه در غير مسئولٌ عنه يافت نميشود. امّا سؤالات فرعي ديگر مثل كميّت، كيفيّت، زمان، مكان و... چنين نيستند، مثلا اگر سؤال كرديم كه «سعدي» در چه سالي و در چه شهري تولد يافته است؟ و در جواب زمان و مكان خاصّي را تعيين كرديم، چنين نيست كه اين زمان و اين مكان فقط مخصوصِ سعدي باشد، چهبسا در همان ساعت و در همان شهر، افراد ديگري نيز تولّد يافته باشند. يا مثلا اگر سؤال از رنگِ سيب كرديم و گفتيم كه سرخ است، سرخي اختصاصي به سيب ندارد و در اشياي ديگر نيز يافت ميشود.
پس «اي» در بين سؤالات و مطالب فرعي اين امتياز را دارد كه همواره در مورد مميِّزات خاصِ مسئولٌ عنه به كار ميرود، امّا مطالب فرعي ديگر اين خصوصيت را ندارند.
ممكن است در اينجا بگوييم كه با نظر دقيق فلسفي، زمان و مكان هر شيء مخصوص همان شيء است و در شيء ديگر همان زمان و همان مكان يافت نميشود. بنابراين فرق مذكور بين «اي» و ديگر مطالب فرعي، چندان دقيق نيست. علاوه بر اينكه ميتوانيم از كمّ و كيف و زمان و مكان و... نيز با«اي» سؤال كرد: اي مقدار؟ «اي زمان» و... و ظاهراً مراد شيخ(رحمه الله)از عبارت «و تلك اوسع مذهباً و اعرض مجالا» همين است.