اين نكتهاي است قابل تأمل و تحقيق، امّا شيخ(رحمه الله) در اينجا سخني از تقسيم عقل به نظري و عملي نياورده است و اين خود جاي بحث دارد كه آيا واقعاً دو عقل در ما وجود دارد: يكي عملي و يكي نظري؟
و آيا به فرضِ تعدّد، هر يك داراي بديهيات مخصوصهاي هستند؟ و بديهيات عقل عملي كداماند؟ آيا در حوزه احكام عقل عملي هم ـ همانند احكام عقل نظري ـ برهان و استدلال راه دارد؟ و چه رابطهاي بين احكام اين دو عقل وجود دارد؟ و سؤالات ديگري از اين قبيل.
البته مجال طرح اين مقالات، فلسفه و فلسفه اخلاق بوده، از دايره منطق بيرون است.[1]
اسباب اعتقاد به مشهورات
منطقيان مشهورات را به حسب سبب به اقسامي تقسيم كردهاند: واجبات القبول ـ تأديبات صلاحيه (آراء محموده) ـ خُلقيات ـ انفعاليات ـ عاديات و استقرائيات. شيخ نيز در اينجا اشارتي به برخي از اين اسباب نموده است، امّا به تفصيل بدانها نپرداخته است.[2]
ريشه قول به فطري بودن برخي مشهورات و احكام اخلاقي و ارزشي اين است كه پارهاي از عوامل فوق آنچنان با وجود انسان آميختهاند و از ابتداي طفوليت در انسان اثر ميگذارند كه فرد گمان ميكند برخي احكام، ذاتي و فطري او هستند و تكويناً طوري آفريده شده است كه اين احكام را دارا باشد. حالات عاطفي، احساسات، محيطِ تعليم و تربيت، انفعالات دروني و استقراء و مشاهده كه شيخ بدانها اشاره ميكند از همين قبيلاند.
مثلا كودكي كه داراي عاطفهاي كودكانه است و احساسات ظريفي دارد و از بازي با گربهاي كوچك لذّت ميبرد و رقّت و ترحّم خاصّي نسبت به آن دارد و از سويي از والدين خود نيز ميشنود كه آزار حيوانات كار نادرستي است و خود نيز استقراءً ديده و ميبيند كه اكثر افراد چنين كاري نميكنند، طبيعي است كه وقتي بزرگ ميشود حكم به قبح آزار حيوانات خواهد داد.
امّا اين حكم، حكمي عقلي نيست بلكه ناشي از عوامل عاطفي، احساسي و محيطي است.
[1] در اين زمينه به كتب فلسفه اخلاق و از جمله به مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئاليسم و مقاله «جاودانگي و اخلاق» از استاد شهيد مطهري(رحمه الله)مراجعه كنيد. [2] نگاه كنيد به: المنطق، ص 327 و نيز اساسالاقتباس 347. جوهر النضيد، ص199. درّة التاج، تصنيف علامه قطب الدين شيرازي، بخش نخستين بكوشش و تصحيح سيد محمد مشكوة، نشر حكمت، چاپ دوّم، 1365، تهران، ص 157. نجات، ص118، طبع دانشگاه تهران.