دالّ بر اين باشد كه قضاياي اخلاقي و ارزشي به طور مطلق غير يقينياند و نميتوان برآنها برهان عقلي اقامه كرد و به كار گرفتن آنها در براهين نيز ممنوع است، بل در ذيل كلام او تصريح شده است كه برخي از اين قضايا، قضاياي صادقهاي هستند كه از طريق استنتاج برهاني به دست ميآيند و لازمه اين سخن اين است كه استعمال آنها در مقدّمه براهين ديگر نيز صحيح باشد.
مرحوم شيخ در فصل چهارم از مقاله اوّل از كتاب الهيات شفا، علم اخلاق را نيز از جمله اموري ميداند كه بايستي در فلسفه از آن بحث شود[1]. اين نيز ميتواند قرينهاي بر برهاني بودن قضاياي اخلاقي و ارزشي در ديدگاه شيخالرئيس(رحمه الله) باشد.
حُكم خُلقي و عقلي
گاهي مراد از حكم خُلقي حكمي است كه به مقتضاي ملكهاي كه در نفس راسخ است صادر شود و اين دسته از احكام مخصوص كساني است كه حالات نفساني خاصّي در آنها به حدّ ملكه رسيده باشد و به صورت خُلقي ثابت در آمده باشد، مثل احكامي كه از ناحيه يك انسان خشمگين و غضبناك به مقتضاي ملكه غضب صادر ميشود. گاهي منظور از حكم خُلقي، حكمي است كه نظر به عمل خاصي دارد كه تكرار آن عمل موجب پيدايش خُلقي در نفس انسان ميشود، خواه اين حكم ناشي از عقل باشد و خواه نباشد.
و گاهي مراد از حكم خُلقي، مقابل حكم عقلي است و منظور از آن، احكامي است كه از ناحيه عقل صادر نشده باشند بلكه ريشه در عواطف و احساسات انسان داشته باشند.
تقابلي كه در كلام شيخ(رحمه الله) بين خُلقي و عقلي مشاهده ميشود اقتضا دارد كه كلام او را بر معناي اخير حمل كنيم، مگر اينكه «لا عقلياً» را قيدِ «خلقياً» و نه مقابلِ آنـ به حساب آوريم.
گرچه چنين تعبيري جاي آن دارد كه بر اعتباريت قضاياي اخلاقي وارزشي حمل شود، امّا ـ چنانكه پيشتر گفتيم ـ با تصريحاتي كه در كلام خود شيخ(رحمه الله) مبني بر صادق بودن و يقيني بودن پارهاي از اين قضايا وجود دارد نميتوان او را در زمره كساني دانست كه قضاياي اخلاقي و ارزشي را اعتباري محض ميدانند. البته ممكن است كسي بگويد كه «مراد» از عقلي در كلام شيخ(رحمه الله)، صرفاً عقل نظري است و احكام اخلاقي گرچه مستند به عقلاند، امّا مراد از عقل در اين دسته احكام، عقل عملي است و نه نظري.
[1] الهيات شفاء، انتشارات كتابخانه حضرت آية الله نجفي مرعشي، ص 28.