مى گذاشت و در تاريخ نقل مىشد ـ اين بود كه، خود پيغمبر(صلى الله عليه وآله) چه كسى را تعيين كرده است! هيچ كس نگفت ماجراى هفتاد روز پيش در غدير چه بود و چرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) حضرت على(عليه السلام) را بلند كرد و فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ.1 هيچ سخنى در اين باب گفته نشد. يكى گفت جانشين پيامبر(صلى الله عليه وآله) بايد از مهاجران باشد، ديگرى گفت بايد از انصار باشد، سومى گفت بايد از قريش باشد، و در نهايت رأى گيرى شد. اما در مورد اين كه خود پيغمبر(صلى الله عليه وآله) چه كسى را تعيين كرد و يا لااقل تمايل داشت چه كسى جانشين او بشود، هيچ صحبتى نشد. پس از آن نيز در طول چهارده قرن، بر سر غدير آن آمد كه امروزه بسيارى از مسلمانان از داستان غدير هيچ اطلاعى ندارند و بسيارى از علماى اهل سنّت ادعا مىكنند كه اصلا اين ماجرا واقعيت ندارد! اين در حالى است كه بزرگانى مثل صاحب عبقات و صاحب الغدير با زحماتى كه كشيدهاند نشان دادهاند كه اين ماجرا از معتبرترين روايات شيعه و سنى است. اگر رواياتى را كه اين بزرگان در اين باره نقل كردهاند با وجود كثرت و اعتبار راويان آنها نپذيريم، معلوم نيست در مجموع احاديث شيعه و سنى چند حديث باقى مىماند كه قابل قبول باشد! با اين حال برخى از علماى اهل سنّت مدعىاند كه «چنين ماجرايى رخ نداده است» و يا «ساختگى است و شيعه آن را درست كرده است»! اين در حالى است كه عمده روايات مربوط به غدير، از مدارك اهل سنّت نقل شده است.
در هر صورت، مسأله مهم در اين زمينه، حل اين معما است كه چگونه آن همه تمهيدات و نزول آيات در مورد مسأله ولايت بى ثمر ماند و به