مسئله ضرورت شکرگزاري و تشکر در قبال نعمتهايي که به انسان ميرسد از چنان اهميتي برخوردار است که علماي ما وقتي، در علم کلام، درباره لزوم تحقيق درباره خدا و ضرورت اثبات صانع و خداوند سخن به ميان ميآيد، براي آن دو دليل عقلي ارائه ميدهند که عبارتاند از: ترس از ضرر محتمل و ديگري، وجوب شکر منعم. آنان ميگويند که عقل، شکر منعم را واجب ميداند و ما بايد به شکرگزاري کسي که نعمت وجود، سلامتي، زندگي و انبوه نعمتهاي مادي و معنوي را به ما ارزاني داشته بپردازيم و طبيعي است قبل از تشکر و شکرگزاري بايد منعم و کسي که آن نعمتها را به ما ارزاني داشته بشناسيم. پس از راه وجوب شکر منعم، ضرورت خداشناسي و وجوب اثبات آفريدگار را تبيين ميکنند. البته ما اکنون درصدد تأييد و يا رد آن استدلال نيستيم و غرض ما از ذکر اين نمونه اين است که مسئله وجوب شکر و حسن آن از چنان اهميتي برخوردار است که از آن براي اثبات ضرورت خداشناسي استفاده شده است. چه اينکه در فرهنگ ديني ما و از جمله در قرآن فراوان به مسئله شکرگزاري از خداوند اهميت داده شده است. خداوند در آيهاي از قرآن درباره عکسالعمل کساني که مخاطب دعوت انبياء از جمله پيامبر خاتم(صلي الله عليه و آله) قرار گرفتهاند و پيام هدايت الاهي را دريافت کردند ميفرمايد: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکرًا وَإِمَّا کفُورًا؛[1] «ما راه را به او نموديم، يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار».
در اين آيه مردم به دو دسته تقسيم شدهاند. دسته اول کساني که از دعوت و هدايتهاي الاهي استفاده ميکنند و در مسير سعادت و رستگاري گام برميدارند و هدايتپذيري آنان به مثابه شکرگزاري از خداوند تلقي ميگردد و دسته ديگر، کافران و کساني که بياعتنا به هدايتهاي الاهي در گمراهي و ضلالت باقي ميمانند و گمراهي