يكى از ترفندهاى زنگزده دشمن قسمخورده كهنهكار كه متأسفانه در بسيارى از افراد كه ايمان محكمى ندارند كارگر مىافتد، «فروتنى در جهت برترىجويى» است؛ يعنى شيطان با اين هدف كه مردم انسان را بستايند و او به شهرت دست يابد، وى را وادار به ارائه چهرهاى متواضع از خود كرده و در اين مسير تشويقش مىكند تا اينكه رفتهرفته او را به «بزرگى» ياد كنند و نامش بر سر زبانها بيفتد؛ در نتيجه اين صفت رذيله در تار و پود وجود او ريشه دوانيده و به يك متكبر تمام عيار تبديل مىشود. و اين دقيقاً برخلاف تواضعى است كه حقيقت آن خاكسارى در پيشگاه پروردگار و برتر نپنداشتن خود از ديگر بندگان خداست.[1]
هواى نفس نيز آتشبيار معركه خواهد شد و با دشمن خارجى همداستان شده و از درون، انسان را به رهنمودهاى او متوجه مىسازد؛ نفسى كه برخى از لايههاى آن بسيار پوشيده و مرموز است. ريا نيز همچون تكبر در همان لايههاى مخفىِ دل قرار دارد. از اين رو اگر به او احترام كافى گذاشته نشد، سُست مىگردد. در صورتى كه اگر خالص براى خدا بود، تفاوتى نداشت كه دشنامش دهند يا دورش جمع شوند و با سلام و صلوات به استقبالش بيايند.
[1] مرحوم صدوق در خصال دهگانه، حديث زيبايى از پيغمبر خدا(صلى الله عليه وآله) نقل كردهاند. حضرت علامت عقل مؤمن را ده چيز دانستهاند و دهمين آن را «برتر دانستن ديگران» معرفى فرمودهاند؛ چرا كه اگر به ظاهر، فردى بدتر از خود انسان باشد، بايد گفت چه بسا شرّ او ظاهر و خير او باطن باشد و عاقبت بخير شود. خصال، ص 433؛ حديث 17 و بحارالانوار، ج 1، ص 109؛ موارد مشابه: ج 67، ص 296؛ ج 69، ص 395 و ج 78، ص 336.