responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زينهار از تکبر نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی    جلد : 1  صفحه : 192

يَحْتَازُونَهُمْ[1] عَنْ رِيفِ[2] الاْفَاقِ وَبَحْرِ الْعِرَاقِ وَخُضْرَةِ الدُّنْيَا إِلَى مَنَابِتِ الشِّيحِ[3] وَمَهَافِي[4] الرِّيحِ وَنَكَدِ[5] الْمَعَاشِ، فَتَرَكُوهُمْ عَالَةً[6]مَسَاكِينَ إِخْوَانَ دَبَر[7] وَوَبَر[8] أَذَلَّ الاُْمَمِ دَاراً وَأَجْدَبَهُمْ[9] قَرَاراً، لاَ يَأْوُونَ إِلَى جَنَاحِ دَعْوَة يَعْتَصِمُونَ بِهَا وَلاَ إِلَى ظِلِّ أُلْفَة يَعْتَمِدُونَ عَلَى عِزِّهَ‌؛ از حالات زندگى فرزندان اسماعيل و اسحاق و يعقوب ـ على نبينا و آله و عليهم السلام ـ[10] پند بگيريد.[11] چه تناسب و شباهتى


[1] راندن و دور كردن. لسان العرب، ج 5، ص 339.

[2] ريف، سرزمين حاصلخيز و پرمحصول را گويند و جمع آن، ارياف است. همان، ج 9، ص 128.

[3] گياهى معروف.

[4] جمع مَهفى: محل وزش باد در صحرا. لسان العرب، ج 15، ص 362.

[5] شومى و پستى. همان، ج 3، ص 427.

[6] العيلة: الفقر‌... . مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 32. مجمع البحرين «عالة» را مرادف «عيلة» دانسته است. (ج 5، ص 432) ولى در اينجا به معناى «فقرا» است.

[7] زخم پشت شتر. منهاج البراعه، ج 11، ص 390.

[8] كرك شتر، همچون پشم گوسفند. همان (در هر دو مورد، مراد همراهى با اين حيوانات است).

[9] جَدْب به معناى نيامدن باران و خشكى زمين است. تاج العروس، ج 1، ص 177 و العين، ج 6، ص 87.

[10] حضرت اسماعيل و حضرت اسحاق، فرزندان حضرت ابراهيم ـ على نبينا و آله و عليهم السلام ـ هستند و حضرت يعقوب، فرزند حضرت اسحاق ـ على نبينا و آله و عليهما السلام ـ است و اسرائيل لقب ايشان است‌؛ از اين رو بنى‌اسرائيل، بنى‌اسحاق هم هستند. ممكن است مقصود حضرت از بنى‌اسحاق، فرزندان ديگر اولاد آن بزرگوار، غير از بنى‌اسرائيل باشد.

[11] ابن ابى‌الحديد در توضيح اين جملات گفته: ممكن است اشكال شود كه از ميان سه دسته‌اى كه امام(عليه السلام) اشاره فرمودند، در مورد رانده شدن بنى‌اسحاق و بنى‌اسرائيل به نقاط سوزان و خشك، به وسيله پادشاهان ايران و روم چيزى نقل نشده است، و فقط ممكن است يهود اطراف مدينه مطرح باشند‌؛ ولى اولا تعداد آنها اندك است و ثانياً آنان قلعه‌نشين و داراى ساختمان‌هاى مرتفع بودند، نه شتربان و چادرنشين (إخْوانَ دَبَر ووَبَر).

آن‌گاه براى رفع اين اشكال، ضمير تَشَتُّتِهِمْ وَتَفَرُّجِهِمْ را به خصوص بنى‌اسرائيل برگردانده و گفته است: امام(عليه السلام) در جمله قبل، از سه دسته نام بردند‌؛ ولى منظور، عبرت گرفتن از مجموع آنهاست كه بعضى چيره‌دست و ظالم و بعضى زيردست و مظلوم بودند. ستمديدگان، بنى‌اسماعيل بودند و ستمگران، بنى‌اسحاق و بنى‌اسرائيل‌؛ چرا كه نَسَب پادشاهان ايران به بنى‌اسحاق مى‌رسيد. روميان نيز از نسل عيص بن اسحاق هستند. (ج 13، ص 172، خطبه 238).

مرحوم ميرزا حبيب الله خويى پس از نقل كلام بالا، آن را تكلّف و خلاف ظاهر سخن امام(عليه السلام) مى‌دانند‌؛ زيرا ظاهر عبارت نهج‌البلاغه تسلط پادشاهان ايران و روم بر همه آنهاست، نه خصوص بنى‌اسماعيل. در منابع تاريخى هم در مورد تسلط اين پادشاهان بر عرب، يهود و اين سه قوم، مطالب فراوانى نقل شده است.

در مورد استبعاد وى از جهت قلعه‌نشينى يهود اطراف مدينه و عدم تطبيق عبارت (إخْوانَ دَبَر وَوَبَر) بر آنها، بايد گفت: هدف امام(عليه السلام) هشدار درباره «منجر شدن اختلاف به ذلت» در هر موردى است كه چنين اتفاقى بيفتد و اقوام مذكور نيز، به عنوان مثال ذكر شده‌اند. روشن است كه ذلت بنى‌اسرائيل به دليل شدت اختلافاتشان، بيش از بنى‌اسماعيل بوده است‌؛ از اين رو عبارت شامل همه آنها هست.

اينكه وى دليلى در مورد تبعيد بنى‌اسرائيل به دست آن پادشاهان پيدا نكرده است، بايد گفت: اولا هيچ‌گاه «نيافتن» دليل بر «نبودن» نيست‌؛ ثانياً با توجه به روحيه تبهكارانه پادشاهان ايران و روم، كاملا طبيعى است كه مردمِ كشورهاى مورد تاخت و تاز آنها و از جمله اين سه قوم به اطراف پراكنده و آواره شده باشند، گرچه او به اطلاعاتى در اين زمينه دست نيافته باشد. و ثالثاً نكته مهم اين است كه نفس كلام معصوم(عليه السلام) دليل وقوع اين آوارگى در هر سه قوم است، هرچند به گمان اين شارح نهج‌البلاغه چنين امرى در بنى‌اسرائيل، اندك و در مورد بنى‌اسماعيل بيشتر باشد. (منهاج البراعه، ج 11، ص 392 ـ 396).

نام کتاب : زينهار از تکبر نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی    جلد : 1  صفحه : 192
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست