اى پسرم! تو را سفارش مىكنم به پرهيزگارى و پرواى از خداوند و ملازمت امر و فرمان او و اين كه دل خود را با ياد خدا آباد سازى و به ريسمان [اطاعت و بندگى] او چنگ زنى! چه وسيله و سببى محكمتر از آن رشته پيوندى كه بين تو و خداست، [البته] اگر به آن وسيله دست بياويزى و چنگ بزنى؟[1]
همانگونه كه گذشت، حضرت(عليه السلام) در اين پندنامه الهى مخاطب خود را با ويژگىهاى خاصّى معرفى مىفرمايند و براى وصيّتكننده و وصيّتشونده، اوصافى را برمىشمارند كه اينگونه سخن گفتن موجب مىشود تا ديگران هم خود را مشمول اين اوصاف بدانند و مورد خطاب اين وصيتنامه بشمارند، از طرفى پى مىبرند كه اين وصيّت را از چه كسى مىشنوند و وصيّتكننده با وصيّتشنونده، چه رابطه و نسبتى دارد و از چه روى اقدام به اين وصيّت نموده است؛ چرا كه بيان اين رابطه و نسبت، موجب مىشود تا مخاطب و شنونده وصيّت، نهايت و عمق ارتباط عاطفى و عقلانى را با وصيّتكننده برقرار كند و مطمئن شود كه وصيّتكننده يقيناً خيرخواه اوست. اين مطلب، خود نكتهاى است كه در پذيرفتن موعظه و نصيحت، بسيار مؤثر است. اينك بعد از كسب اعتماد و اطمينان مخاطب، حضرت با بيان ارزشهاى حقيقى، ساخت دل و ذهن هر دلداده سليمالعقلى را منوّر مىسازد.
[1] اين قسمت از وصيّتنامه در برخى كتب با اندكى اختلاف نسخه نقل شده كه به لحاظ عدم تغيير كلى در معنا از نقل آن بىنياز هستيم.