مبادا اى پسر تو آنى باشى كه عيوب فراوان دنيا زشتش نموده است! گروهى از اهل دنيا به شتر پايبند نهاده، مىمانند و دستهاى ديگر رها و خرد خود از كف داده مىنمايند و بر بيراهه سوارند؛ و در كار خويش سرگردان در چراگاه زيان در بيانانى دشوار و صعبالعبور روان هستند، شبانى نسيت كه به كارشان رسد، باش، اندكى آرام، تا پرده تاريكى به كنارى رود! كه گويا كاروان به منزل رسيده و آن كه بشتابد، كاروان را دريابد.
دنيادوستى و حبّ آخرت هرگز با هم جمع نمىشوند[1]، لذا قلب آدمى به عنوان مركز حبّ و بغض، جايگاه يكى از اين دو است و نمىتواند هر دو را با هم در خود جاى دهد. از نظر معارف اسلامى و الهى قلب مؤمن بايد معدن آخرت دوستى باشد. در راستاى تأمين اين مقصد مطلوب و ايدهآل، بيان عواملى كه رهزن آدمى شده و موجب تمايل وى به دنيا و فراموش نمودن آخرت مىگردد همواره مورد توجه و اهتمام بوده و هست. در اين قسمت از بحث، بر شمردن همين عوامل مدّنظر است؛ چرا كه قلب انسان جايگاه حبّ و بغضها و منشأ تمام كمالات و انحرافهاست و اصلاح و تربيت آن موجب اصلاح آدمى مىگردد.
عوامل دنياپرستى
حضرت على(عليه السلام) در اين قسمت از وصيتنامه رهنمودهايى در مورد عوامل دنياپرستى و تحذير از دلباختگى به دنيا بيان مىفرمايند.
قبل از هر عاملى به يكى از عوامل جذب دنيا كه بر ديگر عوامل سبقت دارد، اشاره مىكنيم. اين عامل كه زمينهساز تأثير ديگر عوامل است و موقعيّت را براى نفوذ عوامل ديگر فراهم مىسازد عدم رشد شناختى و اخلاقى آدمىاست. بدين معنا آدمى به واسطه عدم شناخت و تكامل معنوى لازم، سريع مجذوب دنيا مىگردد و آخرت خود را فراموش مىكند؛ چرا كه همگان مىدانيم لذايذ دنيا خود به خود و به طور طبيعى جاذبه دارند و انسان را به سوى