دارد دعايش اجابت شود. فوراً در صورتى كه خداوند خير و مصلحت او را در اين مىبيند كه با تأخير انجام گيرد. و اگر دعاى او زود مستجاب گردد و آن چه را كه خواسته، فوراً به او عطا گردد، مصلحت و مطلوب واقعى او نيست و شرايط و مصالح به گونهاى اقتضا مىكند كه اين مطلوب در زمان ديگرى عطا گردد. حتى گاهى اوقات آن چه كه انسان از خدا مىخواهد، هيچ به صلاح او نيست، در اين موارد خداوند سبحان اجابت نفرموده و يا اجابت را به تأخير مىاندازند. در واقع اين گونه دعا نمودن مثل اين است كه طفل مريضى از مادر خود شيرينى يا غذاى خاصّى را بخواهد كه براى او اصلا مفيد نيست و اگر استفاده كند، مرض او سخت و حادتر مىشود. اين طفل چون به مضرّات آن، علم و آگاهى ندارد، اصرار مىكند كه مادرش آن شيرينى را به او بدهد؛ چراكه فقط شيرينى را درك مىكند، ولى مادر مهربان كه به مضرّات آن آگاه است از روى مهربانى آن را به او نمىدهد. حال اگر خداى متعال هم حاجت كسى را برآورده نمىسازد. و دعاى او بىتأثير مىشود، به اين سبب است كه آن چيز، صلاح او نبوده است و آنجا كه خداى متعال خير و صلاح او را مىخواهد آن را به او عطا نمىفرمايد.
تغيير خواستهها
همان گونه كه گذشت در برخى دعاها، خواستههاى آدمى به گونهاى است كه حضرت بارى آن را به مصلحت او نمىبيند و بنابر آنچه خود خير و صلاح مىدانند در دعاها تبديل و تغيير ايجاد مىفرمايد. البته اين كلام به اين معنا نيست كه خداوند منان دعا را بىاثر كند. بلكه دعا اثر كرده و به خاطر تأثير همين دعاست كه خداوند سبحان رحمت و خيرى به او عطا فرموده است. او مىپنداشت خير در آن چيزى است كه او مىخواسته، ولى از آن جا كه خداوند مصالح بندگان خود را بهتر مىداند، چيزى را در مقام اجابت عطا مىفرمايد كه واقعاً به مصلحت و خير اوست. براى تبيين بهتر سخن، فرض كنيد كسى دعا كرده و از خداوند سبحان مسألت نموده تا فلان مال و يا فلان همسر را نصيب او فرمايد، ولى از آن جا كه خداوند سبحان ـ جل جلاله ـ مىداند اين مال و يا اين همسر به مصلحت او نيست، لذا در مقام اجابت، همسر يا مال ديگرى را ـ كه بهتر از آن مال يا همسر مىباشد ـ به او عطا مىكند. اين