روح عبادت هم چيزى جز اين معنا نيست. مگر مىپنداريد كه عبادت خداوند چيست؟! كسى كه نماز مىخواند يا عبادت ديگرى انجام مىدهد، در واقع مىگويد، اى خدا تو مولايى و من بنده تو هستم. پس عبادت، اظهار عبوديّت در پيشگاه ربوبى است و چيزى جز اين نيست. و دعا هم همين محتوا را در بر دارد. كسى كه دستش را دراز كرده و خدا خدا مىكند در واقع خود را بنده وى مىداند و به عنوان اين كه بنده اوست دستش را دراز مىكند و اين، همان عبادت است. اگر بر دعا هيچ اثرى مترتّب نمىشد جز اين كه موجب تقرّب آدمى به خداوند سبحان و ثواب الهى مىشود، براى انسان، كافى بود كه دست از اين عبادت برندارد. به يقين اين خود خيلى بيش از آن حاجتى كه از خدا (جلّ جلاله) مىگيرد، ارزش دارد. در حالى كه آدمى هرگز نمىتواند به ارزش اين عمل خود پى ببرد و نمىداند كه چه قدر فايده دارد. چون علاوه بر اين كه با دعا به خدا تقرّب مىجويد و عبادت مىنمايد و ثواب مىبرد، حاجت او نيز روا مىگردد و... البته عنايت داريد كه لطف خداى متعال و فضل الهى منحصر به اين نيست.
معيار اجابت
بايد توجه داشت كه فقط يكى از حكمتهاى تأخير در اجابت دعا، مجدّداً دعا نمودن و استحقاق رحمت بيشتر يافتن، مىباشد. ولى حكمت تأخير در اجابت منحصر در استحقاق رحمت مضاعف نيست. بلكه ممكن است، حكمت تأخير در اجابت اين باشد كه اگر دعا در آن وقتى كه آدمى مىخواهد اجابت گردد و با عجله مستجاب شود، آثار بدى در پى خواهد داشت كه دعا كننده خودش نمىداند و نمىپسندد. بسيارى از امور در يك زمان، مطلوب و در زمان ديگر، آن مطلوبيت را ندارد؛ يعنى گاهى اوقات به خير و مصلحت انسان تمام مىشود و در يك وقت ديگر به ضرر وى مىانجامد. از اينرو گاهى اگر دعا در زمان خواسته شده، برآورده شود، به مصلحت دعاكننده نيست. به بيان ديگر گاهى اوقات آدمى چيزى را از خداوند مىخواهد كه خود نمىداند آن چيز در چه وقتى به مصلحت او و خوب است و چه زمانى بد و مضرّ است، ولى از آن جا كه انسان عجول است ـ وَكانَ الاِْنْسانُ عَجُولا[1] ـ دوست